جدول جو
جدول جو

معنی ترنگیدن

ترنگیدن
صدا کردن زه کمان هنگام تیر انداختن، صدای خوردن گرز و شمشیر به سپر و مانند آن، برای مثال ز کوب گرز و ترنگیدن حسام بود / فضای معرکه همچون دکان آهنگر (اثیرالدین اومانی - لغتنامه - ترنگیدن)
تصویری از ترنگیدن
تصویر ترنگیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ترنگیدن

ترنگیدن

ترنگیدن
صدا و آواز کردن چلۀ کمان و شمشیر و گرز و مانند آن. (ناظم الاطباء). صدای رسیدن گرز و شمشیر و جز آن به چیزی:
ز کوب گرز و ترنگیدن حسام بود
فضای معرکه همچون دکان آهنگر.
اثیرالدین امانی (از فرهنگ جهانگیری).
، ترنم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ترنجیدن

ترنجیدن
سخت در هم کشیده و کوفته شدن، چین بهم رساندن چین و شکن شدن، درشت گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

ترنجیدن

ترنجیدن
درهم کشیده شدن، پُرچین و شکن شدن، فشرده شدن، افسرده شدن
ترنجیدن
فرهنگ فارسی عمید

جرنگیدن

جرنگیدن
صدا کردن شمشیر و زنگ و هر چیز فلزی یا چینی هنگامی که به چیزی بخورد، برای مِثال به ابر اندر آمد دم کرهّ نای / جرنگیدن گرز و هندی درای (فردوسی۱ - ۱۲۶۷)
جرنگیدن
فرهنگ فارسی عمید