معنی تربح - جستجوی لغت در جدول جو

تربح

لغت نامه دهخدا

تربح

تصویری از تربح — تصویر تربح

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تربز — تصویر تربز

ترب، گیاهی یک ساله با برگ های درشت و گل های آن شبیه شب بو و به رنگ بنفش یا سفید، ریشۀ آن شبیه چغندر، پوستش سفید یا سیاه، طعمش تند و تیز، با ویتامین های a، b و c و فسفر و از سبزی های خوردنی است، اشتهاآور و محرک عمل روده ها می باشد

تُرُب، گیاهی یک ساله با برگ های درشت و گل های آن شبیه شب بو و به رنگ بنفش یا سفید، ریشۀ آن شبیه چغندر، پوستش سفید یا سیاه، طعمش تند و تیز، با ویتامین های a، b و c و فسفر و از سبزی های خوردنی است، اشتهاآور و محرک عمل روده ها می باشد

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ترنح — تصویر ترنح

به چپ و راست متمایل شدن سر، از مستی یا گیجی، تلوتلو خوردن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تربص — تصویر تربص

انتظار کشیدن، صبر کردن و نگران پیشامد بودن، چشمداشت

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تربت — تصویر تربت

خاک، کنایه از گور، قبر، مقبره، مزار، آرامگاه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ترشح — تصویر ترشح

تراویدن، پاشیده شدن مایعات به لباس یا بدن و مانند آن، تراوش آب از خلال سنگ یا چیز دیگر، به تدریج قوت گرفتن، توانا شدن و شایستگی حاصل کردن برای کاری

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ترجح — تصویر ترجح

برتری و فزونی یافتن، برتری جستن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تربز — تصویر تربز

هندوانه، خیار، بادرنگ

فرهنگ فارسی عمید

(مُ تَ رَبْ بِ)

سرگشته و سرگردان و حیران. (ناظم الاطباء). سرگشته. (از منتهی الارب). و رجوع به تربح شود

لغت نامه دهخدا

تصویری از تروح — تصویر تروح

شبانگاه رفتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از عربح — تصویر عربح

سگ شکاری

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تصبح — تصویر تصبح

بامداد خفتن، پگاه خفتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ترشح — تصویر ترشح

تراوش، بارش کم، تراویدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ترقح — تصویر ترقح

کسب کردن، ورزیدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ترنح — تصویر ترنح

تاویدن از مستیی کژ و مژی

فرهنگ لغت هوشیار

گراییدن، جنبیدن، افزونی، برتری یافتن بگراییدن، مایل شدن چیزی بطرفی چربیدن فزون آمدن فزونی جستن، فزونی افزونی، جمع ترجحات

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تربص — تصویر تربص

چشم داشتن، انتظار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تربی — تصویر تربی

پروریدن پرورش یافتن پروردن، پرورش دادن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ترحب — تصویر ترحب

درود شنیدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تربع — تصویر تربع

چهار زانویی چهار زانو نشستن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تربل — تصویر تربل

فربهی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تربز — تصویر تربز

هندوانه، و بمعنی خیار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تربد — تصویر تربد

روی ترش کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تربث — تصویر تربث

درنگ کردن، باز ایستادن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تربت — تصویر تربت

خاک، مزار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تربب — تصویر تربب

پروردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تروح — تصویر تروح

((تَ رَ وُّ))

آسایش جستن، باد زدن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ترشح — تصویر ترشح

((تَ رَ شُّ))

تراویدن، پاشیده شدن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ترجح — تصویر ترجح

((تَ رَ جُّ))

چربیدن، فزونی جستن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تربی — تصویر تربی

((تَ رَ بِّ))

پرورش دادن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تربص — تصویر تربص

((تَ رَ بُّ))

چشم داشتن، انتظار کشیدن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تربت — تصویر تربت

((تُ بَ))

خاک، گور، قبر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تربت — تصویر تربت

خاک

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از ترشح — تصویر ترشح

تراوش

فرهنگ واژه فارسی سره