- تراوش
- ترشح
معنی تراوش - جستجوی لغت در جدول جو
- تراوش
- چکیدن، ترشح و تقطیر
- تراوش
- تراویدن، خارج شدن یا نشت کردن آب یا مایع دیگر از درون چیزی، ترشح کردن، تراوش کردن، چکیدن، تلابیدن، ترابیدن
- تراوش ((تَ وُ))
- ترشح، چکه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انفجار
با همدیگر کشتی گرفتن
صورت حکاکی شده
در همی
عمل تراویدن، تراوش
فرا گرفتن، باز گردیدن
آمیخته شدن
تراوش، تراویدن، خارج شدن یا نشت کردن آب یا مایع دیگر از درون چیزی، ترشح کردن، تراوش کردن، چکیدن، تلابیدن، ترابیدن
تراوش، ترشح
طمع و توقع
تراشیدن، پسوند متصل به واژه به معنای تراشنده مثلاً چوب تراش، ریش تراش، سنگ تراش، قلم تراش، تراشیدن مثلاً تراش فلزات، مدادتراش