جدول جو
جدول جو

معنی ترا - جستجوی لغت در جدول جو

ترا
دیوار بلند مانند دیوار سرای پادشاهان و دیوار قلعه و کاروانسرا، سد و دیواری که در پیش چیزی کشند، دیواری که با کاهگل و گلابه استوار کنند. (ضمیر با علامت مفعول) تو را
فرهنگ لغت هوشیار
ترا
دیوار، سد، دیوار بلند و محکم، برای مثال صف دشمن تو را ناستد پیش / ور همه آهنین ترا باشد (بلخی - شاعران بی دیوان - ۲۹)
تصویری از ترا
تصویر ترا
فرهنگ فارسی عمید
ترا
((تَ))
دیوار بلند و محکم
تصویری از ترا
تصویر ترا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تراب
تصویر تراب
(پسرانه)
خاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تراس
تصویر تراس
ایوان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تراز
تصویر تراز
بیلان، طراز، نمره، رتبه، سطح، میزان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترای
تصویر ترای
در آئینه دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترام
تصویر ترام
خانه های ریز روی عکس یا شیشه یا گراور
فرهنگ لغت هوشیار
چاک و شکاف -1 آوازی که از شکستن یا شکافته شدن چیزی بگوش رسد، صدای رعد، چاک شکاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراع
تصویر تراع
دربان، تندابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراش
تصویر تراش
طمع و توقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراس
تصویر تراس
بام، مهتابی، ایوان وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراز
تصویر تراز
آلتی که بوسیله آن پستی و بلندی سطح چیزی را معلوم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراد
تصویر تراد
فسخ معاهده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تازی پارسی گشته دراج: پور کبکنجیر جرب ای دادگستری که ز تاثیر عدل تو باز و عقاب خم زند از کبک و از جرب (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراث
تصویر تراث
مرده ریگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراب
تصویر تراب
خاک، زمین نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراس
تصویر تراس
ایوان وسیع جلو طبقات فوقانی عمارت، مهتابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراب
تصویر تراب
چکه، ترشح، تراوش آب یا مایع دیگر از ظرفی، برای مثال اگر تراب ز دست تو یابدی باران / به جای سبزه زبرجد برون دمد ز تراب (امیرمعزی - ۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراک
تصویر تراک
صدای شکستن یا ترکیدن چیزی، ترک، چاک، شکاف، رخنه، صدای رعد، برای مثال وآن شب تیره کآن ستاره برفت / وآمد از آسمان به گوش تراک (خسروی - شاعران بی دیوان - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراش
تصویر تراش
تراشیدن، پسوند متصل به واژه به معنای تراشنده مثلاً چوب تراش، ریش تراش، سنگ تراش، قلم تراش، تراشیدن مثلاً تراش فلزات، مدادتراش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراز
تصویر تراز
ابزاری که به وسیلۀ آن پستی و بلندی سطح چیزی را معلوم می کنند و آن عبارت از یک لولۀ شیشه ای است که مایعی با یک حباب هوا در آن وجود دارد و آن را در یک قاب یا پایۀ چوبی یا فلزی قرار داده و هرگاه آن را روی یک سطح افقی و هموار بگذارند حباب هوا در وسط تراز می ایستد و اگر در جای ناهموار و پست و بلند بگذارند حباب هوا به طرف راست یا چپ می رود، در بانکداری مبلغی معادل اختلاف بدهکار و بستانکار در حساب، زردوزی جامه، پارچۀ ابریشمی، نقش و نگار پارچه، زینت، آرایش
تراز کردن: معلوم کردن پستی و بلندی سطح چیزی به وسیلۀ تراز، هموار ساختن و برابر کردن پستی و بلندی سطح زمین یا چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترام
تصویر ترام
((تِ))
خانه های ریز روی عکس، شیشه و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراک
تصویر تراک
((تَ))
صدای شکستن یا شکافتن چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراس
تصویر تراس
((تُ))
جمع ترس. زمین سخت و محکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراس
تصویر تراس
((تِ))
بهارخواب، ایوان وسیع، مهتابی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراز
تصویر تراز
پارچه ابریشمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراز
تصویر تراز
((تَ))
زینت، نقش و نگار پارچه، ابزاری در بنایی که به وسیله آن ناهمواری سطح چیزی را مشخص می کنند، مانده، تتمه، تفاوت بین کل اقلام بستانکار و بدهکار در هر حساب (حسابداری)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراب
تصویر تراب
((تَ))
چکه، ترشح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراب
تصویر تراب
((تُ))
خاک زمین. جمع اتربه
فرهنگ فارسی معین
نقطه های ریز یا درشت تشکیل دهندۀ عکس های سیاه و سفید که براساس اندازۀ خود، موجب پیدایش نقاط تیره و روشن می شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراب
تصویر تراب
خاک، زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اترا
تصویر اترا
زرشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آترا
تصویر آترا
(دخترانه)
آذر، آتش، نام یکی از ماههای پاییز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترانه
تصویر ترانه
(دخترانه)
زیبا، صاحب جمال، سرود، نغمه، آواز، سخن معمولاً موزون که با موسیقی خوانده می شود
فرهنگ نامهای ایرانی