- تذکار
- یاد گرفتن چیزی، یاد آوری
معنی تذکار - جستجوی لغت در جدول جو
- تذکار
- ذکر کردن، به یاد آوردن، یادآوری
- تذکار ((تَ))
- ذکر کردن، به یاد آوردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوباره گویی
دعاها، وردها، ج ذکر
پند دادن
یاد آوری باز گویی بعنوان تذکر یاد آوری را
امری را بیاد آوردن
نوعی است از نمک بورقی و آن بذوب طلا و نرمی آن کمک کند. قسمی از آن معدنی است که با طلا و مس در جوانب معدن یافت شودو مصنوع آن از ادرار (بول) و غیره بدست آید
یاد کسی آوردن، یادآوری
به یاد آوردن، یاد دادن، پند دادن، مقابل تانیث، مذکر ساختن یک کلمۀ عربی
نر زای پسر زای
کلمه ای را مذکر ساختن، جمع تذکیرات
تذکره، کتابی که در آن شرح احوال شاعران یا دانشمندان یا عارفان و مشایخ صوفیه نوشته شده باشد، آنچه موجب یادآوری شود، وسیلۀ یادآوری، یادداشت، یادآوری، گذرنامه
بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، بورق، تنگار، بورک، بوره، بورات دوسود
ذکرها، یادها، آوازه ها، دعاها، نماز ها، ورد ها، جمع واژۀ ذکر
یادآوری، گوشزد
بیاد آوردن، یاد کردن
به یاد آمدن، به یاد آوردن، یاد کردن، یادآور شدن، پند گرفتن
Admonishment, Admonition
предупреждение , предостережение
Ermahnung
застереження
napomnienie, przestroga
警告 , 劝诫
admoestação, advertência
ammonizione
amonestación
avertissement
vermaning, waarschuwing
การตักเตือน