جلوه گر شدن، هویدا شدن، نمایان شدن، در تصوف نور مکاشفه که از باری تعالی بر دل عارف ظاهر شود، تابش انوار حق در دل سالک پس از پیمودن مراحل سلوک و وصول به مقام فناءفی اللّه
جلوه گر شدن، هویدا شدن، نمایان شدن، در تصوف نور مکاشفه که از باری تعالی بر دل عارف ظاهر شود، تابش انوار حق در دل سالک پس از پیمودن مراحل سلوک و وصول به مقام فناءفی اللّه
خوار کردن. (تاج المصادر بیهقی). رام کردن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). خوار پنداشتن کسی را و نرم گردانیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). خوار کردن کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، نهاده شدن خوشه های خرمابن بر شاخ بی برگ آن تا بردارد آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، آویخته و قریب یا برابر و هموار کرده شدن خوشه های انگور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : و دانیه علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلا. (قرآن 76 / 14)
خوار کردن. (تاج المصادر بیهقی). رام کردن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). خوار پنداشتن کسی را و نرم گردانیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). خوار کردن کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، نهاده شدن خوشه های خرمابن بر شاخ بی برگ آن تا بردارد آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، آویخته و قریب یا برابر و هموار کرده شدن خوشه های انگور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : و دانیه علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلا. (قرآن 76 / 14)
زیور پوشیدن، آراسته گشتن، شیرین یافتن زیور بستن پیرایه برکردن پیرایه بستن، آراسته شدن، آراستگی، (تحلی نسبت باشد بقوم ستوده بقول و عمل) (ماننده کردن خود را بگروهی بی حقیقت معاملت ایشان تحلی بود و آنانکه نمایند و نباشند زود فضیحت شوند) (کشف المحجوب هجویری)، جمع تحلیات
زیور پوشیدن، آراسته گشتن، شیرین یافتن زیور بستن پیرایه برکردن پیرایه بستن، آراسته شدن، آراستگی، (تحلی نسبت باشد بقوم ستوده بقول و عمل) (ماننده کردن خود را بگروهی بی حقیقت معاملت ایشان تحلی بود و آنانکه نمایند و نباشند زود فضیحت شوند) (کشف المحجوب هجویری)، جمع تحلیات