- تذبذب
- جنبیدن
معنی تذبذب - جستجوی لغت در جدول جو
- تذبذب
- دودله شدن، مردد بودن، دورو بودن، دودلی، دورویی
- تذبذب ((تَ ذَ ذُ))
- دو دل شدن، مردد بودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشکی دهانی
ده دله، سخن چین دو به هم زن، ناپایدار دو دل شده در حیرت انداخته بشک افتاده. کسی که درمیان کردن و نکردن کاری دودل باشد مردد، دوبهم زن سخن چین جمع مذبذبین. توضیح تلفظ این کلمه بصورت مذبذب غلط مشهور است
متردد، دودل
زبان
جمع تذبذب