بلباس مانند گرگ شده پوشیدن، برای ناقه تا بر بچۀ غیر مهربان گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، نرم و مختلف وزیدن باد، گرفتن چیزی بنوبت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تذؤب شود
بلباس مانند گرگ شده پوشیدن، برای ناقه تا بر بچۀ غیر مهربان گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، نرم و مختلف وزیدن باد، گرفتن چیزی بنوبت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تذؤب شود
فراگرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تناول چیزی. (از اقرب الموارد) ، سپس ماندن و دور شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). واپس ایستادن و دور شدن. (آنندراج). تأخر و تباعد. (اقرب الموارد)
فراگرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تناول چیزی. (از اقرب الموارد) ، سپس ماندن و دور شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). واپس ایستادن و دور شدن. (آنندراج). تأخر و تباعد. (اقرب الموارد)
از ’ب ٔس’، با هم فقر ورزیدن و فروتنی فقیرانه نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خشوع نمودن فقرا توأم با فروتنی و زاری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
از ’ب ٔس’، با هم فقر ورزیدن و فروتنی فقیرانه نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خشوع نمودن فقرا توأم با فروتنی و زاری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
نزار شدن. (تاج المصادر بیهقی). نزارو حقیر و خرد و باریک شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خرد شدن. (از اقرب الموارد) ، پوشیدن شخص خود را به نشستن و حقیر و خرد نمودن خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پنهان ساختن خود به نشستن و خرد و حقیر نمودن از ترس. (از اقرب الموارد)
نزار شدن. (تاج المصادر بیهقی). نزارو حقیر و خرد و باریک شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خرد شدن. (از اقرب الموارد) ، پوشیدن شخص خود را به نشستن و حقیر و خرد نمودن خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پنهان ساختن خود به نشستن و خرد و حقیر نمودن از ترس. (از اقرب الموارد)
همچو گرگ شدن در خبث و دها. (منتهی الارب). همچو گرگ شدن در خبث. (از المنجد) (از اقرب الموارد) ، همچو گرگ ساختن مرد خود را بلباس و پوشیده شده ترسانیدن ناقه را تا بر بچۀ غیر مهربان گردد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، از این سو و از آن سو جستن باد. (زوزنی) (از المنجد) (از اقرب الموارد). نرم و مختلف وزیدن باد. (منتهی الارب) (از المنجد) ، گرفتن چیزی بنوبت. (منتهی الارب) (از المنجد) (از اقرب الموارد) ، ترساندن جن کسی را. (المنجد). رجوع به تذاؤب شود
همچو گرگ شدن در خبث و دها. (منتهی الارب). همچو گرگ شدن در خبث. (از المنجد) (از اقرب الموارد) ، همچو گرگ ساختن مرد خود را بلباس و پوشیده شده ترسانیدن ناقه را تا بر بچۀ غیر مهربان گردد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، از این سو و از آن سو جستن باد. (زوزنی) (از المنجد) (از اقرب الموارد). نرم و مختلف وزیدن باد. (منتهی الارب) (از المنجد) ، گرفتن چیزی بنوبت. (منتهی الارب) (از المنجد) (از اقرب الموارد) ، ترساندن جن کسی را. (المنجد). رجوع به تذاؤب شود
تثاون و تتأن. (قطر المحیط). تتاون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تتأن و تثاون شود، آمدن شکار را از چپ و راست. (از قطر المحیط) (آنندراج). رجوع به تثاون و تتأن شود
تثاون و تتأن. (قطر المحیط). تتاون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تتأن و تثاون شود، آمدن شکار را از چپ و راست. (از قطر المحیط) (آنندراج). رجوع به تثاون و تتأن شود