- تدلف
- نزدیک شدن، رفتن
معنی تدلف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رونده، نزدیک شونده
سرپیچی
آلایش
باز ایستادن، تاخر، باز پس ماندن، خلاف کردن در وعده
بر یکدیگر نشستن
در آویختن فرو هشته شدن فروتنی فرو آویختن در آویختن فرو هشته شدن، نزدیک شدن
دل ربودگی خرد پریدگی
ناز کردن، گستاخی کردن
خود مالی خود را مالیدن
پنهان شدن و پوشیده داشتن
پیش در آمدن، پراکنده شدن
وام گرفتن
لاف زدن
نیام یابی (نیام غلاف)
رنج چیزی را کشیدن
دل بدست آوردن، دوست شدن تلف شونده، تباه، نابود
تملق گفتن، چاپلوسی کردن، لاف زدن
آویخته شدن، خرامیدن، شتافتن و نزدیک شدن
الفت یافتن، دوست شدن، دمساز شدن، دلجویی
خلاف کردن، خلاف وعده کردن، خلاف گفته یا پیمان خود عمل کردن، عقب ماندن، واپس ماندن
رنج و سختی بر خود نهادن، به خود رنج دادن، تظاهر کرن به امری، کاری به مشقت و خلاف عادت کردن
درشت گوینده
سپس ماندن، واپس کشیدن، بازماندن، دنبال افتادن
Infraction
нарушение
Verstoß
порушення
naruszenie