جدول جو
جدول جو

معنی تدریج - جستجوی لغت در جدول جو

تدریج
درجه به درجه پیش رفتن، پله پله بالا رفتن، آهسته آهسته و گاه گاه کاری کردن
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
فرهنگ فارسی عمید
تدریج(اِ تِ)
درنوردیدن. (دهار). درنوردیدن نامه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) (از المنجد) ، پله قرار دادن بنا را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، بر کاری داشتن اندک اندک. (تاج المصادر بیهقی). قریب گردانیدن کسی را بسوی چیزی بتدریج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). پایه پایه چیزی را بسوی چیزی بردن. (آنندراج). درجه به درجه و پایه بپایه چیزی را بسوی چیزی بردن یعنی آهسته آهسته کار کردن. (غیاث اللغات) ، تنگ روزی و بی طاقت گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
- بتدریج، کم کم. خردخرد. اندک اندک. بمرور. متدرجاً: تا هر کس که خرد دارد... و پادشاهی وی را برکشد حیلت سازد تا بتکلیف و تدریج و ترتیب جاه خویش را زیاده کند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 33). و بگوی صلاح تو آنست که یکچندپیش ما نباشی و بغربت مقام کنی که چنین خطایی رفت تا بتدریج و ترتیب این نام زشت از تو بیفتد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 235).
نشاطی نیم رغبت می نمودند
بتدریج اندک اندک می فزودند.
نظامی.
تأمل در آیینۀ دل کنی
صفایی بتدریج حاصل کنی.
سعدی (بوستان).
ولیکن بتدریج تا انجمن
بسستی نخندند بر رای من.
سعدی (بوستان).
مایۀ عیش آدمی شکم است
تا بتدریج میرود چه غم است ؟
سعدی (گلستان).
رجوع به تدریجاً و متدرجاً شود
لغت نامه دهخدا
تدریج
پا به پا رفتن آهسته گامی، در نوردیدن نامه -1 درجه بدرجه پیش رفتنپایه پایه بالا رفتن، آهسته آهسته کاری کردن، اجرای امری اندک اندک، جمع تدریجات. پله پله بالا رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تدریج((تَ))
درجه به درجه پیش رفتن، آهسته آهسته کاری را انجام دادن
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
فرهنگ فارسی معین
تدریج
تدريجيا
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به عربی
تدریج
Gradualness
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تدریج
gradualité
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تدریج
yavaşlık
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تدریج
تدریج، به تدریج
دیکشنری اردو به فارسی
تدریج
تدریج
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به اردو
تدریج
ধীরতা
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به بنگالی
تدریج
mpangilio wa polepole
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تدریج
הדרגתיות
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به عبری
تدریج
점진성
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به کره ای
تدریج
徐々
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تدریج
क्रमिकता
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به هندی
تدریج
keberlanjutan
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تدریج
ความคืบหน้า
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به تایلندی
تدریج
geleidelijkheid
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به هلندی
تدریج
gradualidad
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تدریج
gradualità
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تدریج
gradualidade
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تدریج
渐进性
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به چینی
تدریج
stopniowość
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به لهستانی
تدریج
поступовість
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تدریج
Allmählichkeit
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به آلمانی
تدریج
постепенность
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

متدرجاً، بطور تدریج و آهستگی، خرده خرده، پایه به پایه، پله به پله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدریجا
تصویر تدریجا
کم کم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تدریجی
تصویر تدریجی
Gradual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تدریجی
تصویر تدریجی
stopniowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تدریجی
تصویر تدریجی
поступовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تدریجی
تصویر تدریجی
allmählich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تدریجی
تصویر تدریجی
постепенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تدریجی
تصویر تدریجی
逐渐的
دیکشنری فارسی به چینی