جدول جو
جدول جو

معنی تدریج - جستجوی لغت در جدول جو

تدریج
پا به پا رفتن آهسته گامی، در نوردیدن نامه -1 درجه بدرجه پیش رفتنپایه پایه بالا رفتن، آهسته آهسته کاری کردن، اجرای امری اندک اندک، جمع تدریجات. پله پله بالا رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تدریج
درجه به درجه پیش رفتن، پله پله بالا رفتن، آهسته آهسته و گاه گاه کاری کردن
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
فرهنگ فارسی عمید
تدریج
((تَ))
درجه به درجه پیش رفتن، آهسته آهسته کاری را انجام دادن
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
فرهنگ فارسی معین
تدریج
Gradualness
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تدریج
постепенность
دیکشنری فارسی به روسی
تدریج
Allmählichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تدریج
поступовість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تدریج
stopniowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تدریج
渐进性
دیکشنری فارسی به چینی
تدریج
gradualidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تدریج
gradualità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تدریج
gradualidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تدریج
gradualité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تدریج
geleidelijkheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تدریج
ความคืบหน้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تدریج
keberlanjutan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تدریج
تدرّجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تدریج
क्रमिकता
دیکشنری فارسی به هندی
تدریج
הדרגתיות
دیکشنری فارسی به عبری
تدریج
徐々
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تدریج
점진성
دیکشنری فارسی به کره ای
تدریج
yavaşlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تدریج
mpangilio wa polepole
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تدریج
ধীরতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تدریج
تدریج
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تدریجا
تصویر تدریجا
کم کم
فرهنگ واژه فارسی سره
متدرجاً، بطور تدریج و آهستگی، خرده خرده، پایه به پایه، پله به پله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدریجی
تصویر تدریجی
Gradual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
постепенный
دیکشنری فارسی به روسی