- تدری
- فریفتن، فریب دادن شکار را
معنی تدری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نرم گردانیدن
خپه کردن، هویدا کردن
آموزاندن -1 درس گفتن درس دادن -2 درس گویی، جمع تدریسات
پا به پا رفتن آهسته گامی، در نوردیدن نامه -1 درجه بدرجه پیش رفتنپایه پایه بالا رفتن، آهسته آهسته کاری کردن، اجرای امری اندک اندک، جمع تدریجات. پله پله بالا رفتن
عادت کردن
درجه به درجه پیش رفتن، پله پله بالا رفتن، آهسته آهسته و گاه گاه کاری کردن
درس دادن، درس گفتن
Gradualness
постепенность
Allmählichkeit
поступовість
stopniowość
gradualidade
gradualità
gradualidad
gradualité
geleidelijkheid
ความคืบหน้า
keberlanjutan
تدرّجٌ
क्रमिकता
הדרגתיות
yavaşlık
mpangilio wa polepole
ধীরতা
تدریج
اندکی، کمی