جمع واژۀ تصویر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). صورتهای برانگیخته از چوب و گل و جز آن. (منتهی الارب). تماثیل. (اقرب الموارد). نگارها و صورت ها و نقشها و تصویرها. (ناظم الاطباء) : وگر آذر بدانستی تصاویرش نگاریدن نه ابراهیم از آن بدعت بری گشتی نه اسحاقش. منوچهری. و مبارات بر عمارات بازارها خرج کردند. و چنان معمور شدکه چشم از تصاویر و تعاریج آن سیر نگشتی. (ترجمه تاریخ یمینی چاپ اول تهران ص 439). ز یک عکس شمشیرش این هفت رقعه تصاویر این هفت ایوان نماید. خاقانی. روی گندم گون او بوده تصاویر بهشت آدم از سودای گندم زان پریشان آمده. خاقانی. در همه گیتی نگاه کردم و بازآمدم صورت کس خوب نیست پیش تصاویر او. سعدی. نقاش که صورتش ببیند از دست بیفکند تصاویر. سعدی. بسان بتکده شد باغ و راغ کانون گشت در آن ز نور تصاویر و اندرین از نار. حکیم غمناک. و رجوع به تصویر شود
جَمعِ واژۀ تصویر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). صورتهای برانگیخته از چوب و گل و جز آن. (منتهی الارب). تماثیل. (اقرب الموارد). نگارها و صورت ها و نقشها و تصویرها. (ناظم الاطباء) : وگر آذر بدانستی تصاویرش نگاریدن نه ابراهیم از آن بدعت بری گشتی نه اسحاقش. منوچهری. و مبارات بر عمارات بازارها خرج کردند. و چنان معمور شدکه چشم از تصاویر و تعاریج آن سیر نگشتی. (ترجمه تاریخ یمینی چاپ اول تهران ص 439). ز یک عکس شمشیرش این هفت رقعه تصاویر این هفت ایوان نماید. خاقانی. روی گندم گون او بوده تصاویر بهشت آدم از سودای گندم زان پریشان آمده. خاقانی. در همه گیتی نگاه کردم و بازآمدم صورت کس خوب نیست پیش تصاویر او. سعدی. نقاش که صورتش ببیند از دست بیفکند تصاویر. سعدی. بسان بتکده شد باغ و راغ کانون گشت در آن ز نور تصاویر و اندرین از نار. حکیم غمناک. و رجوع به تصویر شود
خویشتن رابه چیزی دارو کردن. (زوزنی). خویشتن را دارو کردن به چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دوا کردن و درمان نمودن. (غیاث اللغات). خود را به چیزی دارو کردن. (آنندراج). خود را علاج کردن. (المنجد) : اگر سنبل از ضعف دل شد سقیم تداوی به عنبر کند از شمیم. ملاطغرا (از آنندراج)
خویشتن رابه چیزی دارو کردن. (زوزنی). خویشتن را دارو کردن به چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دوا کردن و درمان نمودن. (غیاث اللغات). خود را به چیزی دارو کردن. (آنندراج). خود را علاج کردن. (المنجد) : اگر سنبل از ضعف دل شد سقیم تداوی به عنبر کند از شمیم. ملاطغرا (از آنندراج)
جمع ترویحه، نشست ها، چهار خاست (رکعت) نماز شب، بیست خاست بیست خاست نمازی که در شب های ماه روزه خوانده می شود جمع ترویحه. نشستن ها، جلسه ها، جلسه کوتاه پس از خواندن چهار رکعت نماز در شبهای ماه رمضان، چهار رکعت نماز شب، بیست رکعت نماز که در شبهای ماه رمضان خوانند
جمع ترویحه، نشست ها، چهار خاست (رکعت) نماز شب، بیست خاست بیست خاست نمازی که در شب های ماه روزه خوانده می شود جمع ترویحه. نشستن ها، جلسه ها، جلسه کوتاه پس از خواندن چهار رکعت نماز در شبهای ماه رمضان، چهار رکعت نماز شب، بیست رکعت نماز که در شبهای ماه رمضان خوانند