معنی تدابیر - فرهنگ فارسی معین
معنی تدابیر
تدابیر((تَ))
جمع تدبر، جمع تدبر، اندیشه ها، پایان بینی ها
تصویر تدابیر
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تدابیر
تدابیر
تدابیر
جَمعِ واژۀ تدبیر. تدبیرها و بندوبست و ص-لاح دید. (ناظم الاطباء) : و انواع تدابیر موافق انوار تقادیر نمی آید. (سندبادنامه ص 55). رجوع به تدبیر شود
لغت نامه دهخدا
تدابیر
تدابیر
پایان نگری ها، تدبیرها، چاره اندیشی ها، درایت ها، رایزنی ها، شورها، عاقبت اندیشی ها، مشورت ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مدابیر
مدابیر
جمع مدبور، بخت برگشتگان تیره بختان خستگان زخمیان جمع مدبور بدبختان: سلطان بفرمود تابر سبیل استدارج... لشکر او پشت فرا دادند و آن مدابیر بدان خدعت مغرور گشتند... توضیح مدبور در دزی ذکر گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
حدابیر
حدابیر
جَمعِ واژۀ حدبار. ناقه های لاغر و سالهای قحط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تعابیر
تعابیر
در تداول فارسی، جَمعِ واژۀ تعبیر. و رجوع به تعبیر شود
لغت نامه دهخدا
تداویر
تداویر
جَمعِ واژۀ تدویر. (ناظم الاطباء) : اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت تدویر زمین را و تداویر زمان را. ناصرخسرو. رجوع به تدویر شود
لغت نامه دهخدا
تدامیر
تدامیر
جَمعِ واژۀ تدمیر. (ناظم الاطباء). ج ِ تدمیر. هلاکی ها. (آنندراج). رجوع به تدمیر شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.