اصل یا حالتی که افکار و اندیشه ها و عواطف و سرگذشت ها چنان به هم مربوط می شوند که یکی پس از دیگری در ذهن پدیدار می شوند، تسلسل افکار، تسلسل خواطر، یکدیگر را خواندن و گرد آمدن، به یاد آوردن تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر
اصل یا حالتی که افکار و اندیشه ها و عواطف و سرگذشت ها چنان به هم مربوط می شوند که یکی پس از دیگری در ذهن پدیدار می شوند، تسلسل افکار، تسلسل خواطر، یکدیگر را خواندن و گرد آمدن، به یاد آوردن تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر
یکدیگر را دفع کردن. (زوزنی). یکدیگر را دور کردن در کارزار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تدافع دو مسئله، تناقض آنها. (از اقرب الموارد) ، دفع نمودن با همدیگر چیزی را و حواله کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تدافع چند تن چیزی را،دفع کردن آنرا هر یک از آنان به دیگری. گویند: ضیف یتدافعه الحی، یعنی حواله میکند و دفع میکند مهمان را هر یک به دیگری. (از المنجد) (از اقرب الموارد)
یکدیگر را دفع کردن. (زوزنی). یکدیگر را دور کردن در کارزار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تدافع دو مسئله، تناقض آنها. (از اقرب الموارد) ، دفع نمودن با همدیگر چیزی را و حواله کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تدافع چند تن چیزی را،دفع کردن آنرا هر یک از آنان به دیگری. گویند: ضیف یتدافعه الحی، یعنی حواله میکند و دفع میکند مهمان را هر یک به دیگری. (از المنجد) (از اقرب الموارد)
پیش آمدن دشمن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، جمع شدن بر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع شدن قوم بر کسی وبه دشمنی برخاستن با وی، لاغر شدن یا مردن شتر فلان، محاجّه کردن. (اقرب الموارد) ، چیستان گفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، خواستن چیزی را. (اقرب الموارد) ، شکسته شدن و ویران گردیدن دیوار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). تداعت الجدران ، انقضّت و تهادمت و قیل بلیت و تصدعت من غیر ان تسقط. (اقرب الموارد) ، یکدیگر را خواندن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به تداعی معانی شود، ویران کردن: تداعیناعلیهم الحیطان من جوانبها، یعنی دیوارها را از اطراف، به روی ایشان ویران کردیم. (از اقرب الموارد)
پیش آمدن دشمن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، جمع شدن بر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع شدن قوم بر کسی وبه دشمنی برخاستن با وی، لاغر شدن یا مردن شتر فلان، محاجّه کردن. (اقرب الموارد) ، چیستان گفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، خواستن چیزی را. (اقرب الموارد) ، شکسته شدن و ویران گردیدن دیوار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). تَداعَت ِالجُدران ُ، انقضَّت ْ و تهادَمَت ْ و قیل بلیت و تصدعت من غیر ان تسقط. (اقرب الموارد) ، یکدیگر را خواندن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به تداعی معانی شود، ویران کردن: تداعیناعلیهم الحیطان َ من جوانبها، یعنی دیوارها را از اطراف، به روی ایشان ویران کردیم. (از اقرب الموارد)
مدافعت و مدافعه در فارسی: وانش پافند پاد آفند ایستادگی راندن پس زدن همدیگر را راندن و دور کردن دفاع کردن: از بیم جان دلها بر مرگ نهاده بمدافعه و مقابله بایستادند، حمایت و جانبداری کردن از کسی جمع مدافعات
مدافعت و مدافعه در فارسی: وانش پافند پاد آفند ایستادگی راندن پس زدن همدیگر را راندن و دور کردن دفاع کردن: از بیم جان دلها بر مرگ نهاده بمدافعه و مقابله بایستادند، حمایت و جانبداری کردن از کسی جمع مدافعات