جدول جو
جدول جو

معنی تداعی - جستجوی لغت در جدول جو

تداعی
بیاد آوردن، یاد آوری
تصویری از تداعی
تصویر تداعی
فرهنگ واژه فارسی سره
تداعی
پیش آمدن دشمن، ویران گردیدن دیوار
تصویری از تداعی
تصویر تداعی
فرهنگ لغت هوشیار
تداعی
((تَ))
یکدیگر را خواندن، با هم دعوا کردن
تصویری از تداعی
تصویر تداعی
فرهنگ فارسی معین
تداعی
اصل یا حالتی که افکار و اندیشه ها و عواطف و سرگذشت ها چنان به هم مربوط می شوند که یکی پس از دیگری در ذهن پدیدار می شوند، تسلسل افکار، تسلسل خواطر، یکدیگر را خواندن و گرد آمدن، به یاد آوردن
تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر
تصویری از تداعی
تصویر تداعی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متداعی
تصویر متداعی
ویژگی کسی که با دیگری طرف دعوی باشد، در علم روانشناسی چیزی که چیز دیگر را به خاطر بیاورد، فراخواننده، داعی
فرهنگ فارسی عمید
دشمن پیش آینده، دیوارشکسته، هما ویز، همچم، خواهان هم را خواننده، آنکه با دیگری دعوی و مرافعه دارد، معنیی که معنی دیگر را بخاطر آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متداعی
تصویر متداعی
((مُ تَ))
فرا خواننده، آن که با دیگری دعوی و مرافعه دارد، معنی ای که معنی دیگر را به خاطر آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تداعب
تصویر تداعب
با هم مزاح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداوی
تصویر تداوی
درمان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدانی
تصویر تدانی
بهم نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدافی
تصویر تدافی
دریافتن، پستاگرفتن (پستا نوبت)
فرهنگ لغت هوشیار
پدافندی منسوب به تدافع یا جنگهای تدافعی. جنگهایی که جنبه دفاع دارد نه تعرض و حمله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداوی
تصویر تداوی
دوا کردن، درمان کردن، خود را معالجه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تداوی
تصویر تداوی
((تَ))
درمان کردن، معالجه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدانی
تصویر تدانی
به هم نزدیک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داعی
تصویر داعی
دعاگو، دعا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داعی
تصویر داعی
دعا کننده، طلب کننده، خواهنده، کسی که مردم را به دین و مذهب خود دعوت کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داعی
تصویر داعی
کسی که مردم را به دین خود دعوت کند، دعا کننده، یکی از مراتب دعوت اسماعیلیان، جمع دعاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تداعیات
تصویر تداعیات
جمع تداعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداعی معانی
تصویر تداعی معانی
یکی از اعمال نفس که بدان تصور یک معنی، معنی دیگر را بخاطر آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداعی معانی
تصویر تداعی معانی
((~ِ مَ))
از یک معنی پی به معنی دیگر بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تداعی معانی
تصویر تداعی معانی
از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متداعیین
تصویر متداعیین
هر دو طرف دعوی، خواهان و خوانده
فرهنگ فارسی عمید
جمع متداعی، هماویزان خواهان و خوانده تثنیه متداعی در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
متداعیه در فارسی مونث متداعی: هما ویز همچم خواهان مونث متداعی جمع متداعیات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متداعی، هما ویزان خواهان و خوانده تثنیه متداعی در حالت رفعی (در فارسی مراعات نکنند) : دو طرف دعوی خواهان و خوانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متداعیات
تصویر متداعیات
جمع متداعیه، همچمان هماویزان جمع متداعیه
فرهنگ لغت هوشیار
فرا خواندن فرا خواستن خواندن احضار کردن: دواعی رغبت از باطن خوانندگان بتحصیل آن متداعی نیامد
فرهنگ لغت هوشیار