جدول جو
جدول جو

معنی تدابیر - جستجوی لغت در جدول جو

تدابیر
(تَ)
جمع واژۀ تدبیر. تدبیرها و بندوبست و ص-لاح دید. (ناظم الاطباء) : و انواع تدابیر موافق انوار تقادیر نمی آید. (سندبادنامه ص 55). رجوع به تدبیر شود
لغت نامه دهخدا
تدابیر
جمع تدبیر، پایان بینیها کار ساختمانها، اندیشه ها
تصویری از تدابیر
تصویر تدابیر
فرهنگ لغت هوشیار
تدابیر
((تَ))
جمع تدبر، جمع تدبر، اندیشه ها، پایان بینی ها
تصویری از تدابیر
تصویر تدابیر
فرهنگ فارسی معین
تدابیر
پایان نگری ها، تدبیرها، چاره اندیشی ها، درایت ها، رایزنی ها، شورها، عاقبت اندیشی ها، مشورت ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
به پایان کاری نگریستن و در آن اندیشیدن، برای انجام دادن امری فکر و دقت به کار بردن و توجه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدابیر
تصویر مدابیر
مدبرها، بدبخت ها، بخت برگشته ها، جمع واژۀ مدبر
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
جمع واژۀ تدویر. (ناظم الاطباء) :
اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت
تدویر زمین را و تداویر زمان را.
ناصرخسرو.
رجوع به تدویر شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مدبور، به معنی بدبخت است. (فرهنگ فارسی معین) : زعیم آن مدابیر و عظیم آن مخاذیل را منکوب و مکبوب به دوزخ فرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 292). سلطان هر که از آن مدابیر می گردید و ایمان می آورداو را امان می داد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 425). بقایای آن مدابیر برمیدند و راه هزیمت گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 394). تا بدین طریق اغراء و اضلال آن مدابیر مخاذیل در دریای ضلالت غرقه و در بیدای جهالت سرگشته شدند. (جهانگشای جوینی). تیرهایی که از اجل سهمی بود و از ضربت ملک الموت زخمی بر آن مدابیر پران کردند. (جهانگشای جوینی). تا وقت نماز جمله آواز برکشیدند و بر آن مدابیر حمله بردند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
جمع واژۀ حدبار. ناقه های لاغر و سالهای قحط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
در تداول فارسی، جمع واژۀ تعبیر. و رجوع به تعبیر شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تدمیر. (ناظم الاطباء). ج تدمیر. هلاکی ها. (آنندراج). رجوع به تدمیر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
اندیشه کردن در عاقبت کار، تامل و تفکر و اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدابر
تصویر تدابر
بریده شدن از همدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مدبور، بخت برگشتگان تیره بختان خستگان زخمیان جمع مدبور بدبختان: سلطان بفرمود تابر سبیل استدارج... لشکر او پشت فرا دادند و آن مدابیر بدان خدعت مغرور گشتند... توضیح مدبور در دزی ذکر گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
((تَ))
به پایان کاری اندیشیدن، اندیشیدن، مشورت کردن، پایان بینی، شور، مشورت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
راهکار، چاره اندیشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تعبیرات، تعبیرها
متضاد: معانی، مفاهیم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
Tact
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
tact
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
tact
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
재치
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
機転
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
טַקְט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
कुशलता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
kepekaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
การมีไหวพริบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
такт
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
Takt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
tacto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
tatto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
tato
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
圆滑
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
takt
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
такт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تدبیر
تصویر تدبیر
nezaket
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی