- تخیط
- درزیگری درزی گشتن
معنی تخیط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انگارش، پندار، پنداشت
لغزش، سرپیچی
خبط و خطا و اشتباه
دیوانه کردن کم خرد کردن، بیراهه رفتن، تباه کردن -1 تباه کردن، ناقص عقل کردن دیوانه گردانیدن، برگزاف و بیراه رفتن، تباهی خرد ناقص عقلی، جمع تخبطات
قحط سالی
راه راه بافتن، کشکدارکردن (کشک خط) -1 راه راه بافتن، خط دار کردن چیزی را، جمع تخطیطات
سرپیچی، پا بیرون نهادن از گلیم خود از اندازه گذشتن، گام زدن -1 در گذشتن گذشتن آنسو شدن تجاوز کردنگذشتن از حد خود، گام زدن، تجاوز از حد، جمع تخطیات
راه را بافتن، خوشنویسی
جامه دوزاندن
خیمه زدن
خیال بستن، در خیال آوردن
رنگ گشت دگر شدن رنگ
بر گزیده شدن
آمیخته کردن، آمیختن
نزاری از بسیارگایی
برگزیدن، انتخاب کردن
خطا کردن، از حد خود تجاوز کردن
بر گزاف و بی راه رفتن، تباهی خرد
خط کشیدن، خط دار کردن چیزی، اندک خوردن
مخلوط کردن، درهم کردن، به هم آمیختن، آمیخته کردن
به خیال آوردن، به کار انداختن خیال، پنداشتن، گمان کردن، پندار، گمان
گذر گاه، مار گذر غیژ گاه مار سپستان از گیاهان در زیده دوخته شده سوزن، محل عبور معبر گذرگاه مسلک
Imagination
воображение
Vorstellungskraft