معنی مخیط - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مخیط
مخیط
- مخیط
- گذر گاه، مار گذر غیژ گاه مار سپستان از گیاهان در زیده دوخته شده سوزن، محل عبور معبر گذرگاه مسلک
فرهنگ لغت هوشیار
مخیط
- مخیط
- آنچه به آن جامه دوزند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سوزن. (آنندراج) (غیاث) (مهذب الاسماء) (دهار) (ترجمان جرجانی). سوزن و هر آنچه بدان جامه دوزند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محیط
- محیط
- دربرگیرنده، احاطه کننده، از نامهای خداوند، آنچه شخص یا چیزی را احاطه کرده و منشأ تغییر و تحول است
فرهنگ نامهای ایرانی