جدول جو
جدول جو

معنی تخمیش - جستجوی لغت در جدول جو

تخمیش
(اِ)
بمعنی خمش است یعنی خراشیدن صورت و یا خراشیدن سایر جاهای بدن. رجوع به لسان العرب و خمش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تخمین
تصویر تخمین
برآورد کردن، وزن یا اندازه یا بهای چیزی را از روی حدس و گمان معیّن کردن، به گمان سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخدیش
تصویر تخدیش
خدشه دار کردن، خراشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجمیش
تصویر تجمیش
بازی کردن و عشق ورزیدن با زنان، برای مثال خامش کنم تا حق کند او را سیه روی ابد / من دست در ساقی زنم چون مستم از تجمیش او (مولوی۲ - ۱۴۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
خمیر کردن، سرشتن، مایه زدن به خمیر، رسیدن شراب، در علم شیمی فعل و انفعال شیمیایی که در آن باسیل ها و باکتری ها مواد قندی را به الکل و انیدریدکربنیک تبدیل می کنند. در اثر تخمیر ترکیب شیمیایی ماده و طعم و بو و شکل آن تغییر می یابد
تخمیر شیری: در علم شیمی تخمیری که ترش شدن شیر در اثر تولید اسید لکتیک از لاکتوز شیر صورت می گیرد
تخمیر الکلی: در علم شیمی تخمیری که از تولید الکل و گازکربنیک از قندهای ساده مانند گلوکز صورت می گیرد
تخمیر سرکه ای: در علم شیمی تخمیری که از تبدیل الکل اتیلیک به سرکه به واسطۀ تاثیر باکتری مخصوص صورت می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمیس
تصویر تخمیس
شعر مخمس سرودن، پنج گوشه کردن، پنج تایی کردن، پنج قسمت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخفیش
تصویر تخفیش
ویران کردن، بر زمین افکندن، پاسپر کردن، ناتوانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخریش
تصویر تخریش
خوشه بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخدیش
تصویر تخدیش
دست خورد گی خراشیدن خدشه دار ساختن خراب کردن، خدشه، جمع تخدیشات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
بگمان سخن گفتن، به گمان و قیاس سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیل
تصویر تخمیل
باطل و بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیس
تصویر تخمیس
پنج گوشه گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
پوشانیدن چیزی، مخمر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنمیش
تصویر تنمیش
سخن چینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
((تَ))
سرشتن، مایه زدن، رسیدن شراب، ترشیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمیس
تصویر تخمیس
((تَ))
پنج قسمت کردن، پنج تایی کردن، شعر مخمس سرودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
((تَ))
با حدس و گمان اندازه چیزی را معین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخدیش
تصویر تخدیش
((تَ))
خدشه دار ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
مایه زنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
برآورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
Estimate, Appraisement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
Ferment, Fermentation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
wycena, szacowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
avaliação, estimativa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
fermentação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
估价 , 估计
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
发酵
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
Schätzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
fermentacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
оцінка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
бродіння
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
Fermentation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
оценка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
ферментация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
fermentazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی