جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تخدیش

تخدیش

تخدیش
دست خورد گی خراشیدن خدشه دار ساختن خراب کردن، خدشه، جمع تخدیشات
تخدیش
فرهنگ لغت هوشیار

تخدیش

تخدیش
مبالغۀ خَدْش. (زوزنی) (اقرب الموارد). خراشیدن چیزی را و تشدید آن (به باب تفعیل رفتن) بخاطر مبالغه است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)، وقع فی الارض تخدیش، اندکی باران به زمین افتاد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا