- تخلیص
- ویژه گردانیدن، رها کردن
معنی تخلیص - جستجوی لغت در جدول جو
- تخلیص
- خلاصه کردن، رها کردن، آزاد ساختن، خلاص کردن، خالص کردن، ویژه گردانیدن
- تخلیص ((تَ))
- رها کردن، خلاصه و مختصر کردن، خالص کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تهی سازی، تهی کردن
کنارگزاری، بخش کردن
جاویدان کردن
از آنی، ویژه گرداندن، ویژگی دادن -1 ویژه گردانیدن ویژه کردن خاص کردن مقابل تعمیم، اختصاص ویژگی، جمع تخصیصات
هویدایی پیری، آراستن تاج به زر تاج زیبی
بیرون کردن، تهی کردن بر تهیدن، وا گذاشتن، بیرون بردن، درون زدایی تهی کردن خالی کردن، رها کردن یله کردن وا گذاشتن، خالی کردن قوای نظامی ناحیه یا شهری را، خالی تهی، تهذیب باطن از اخلاق ناپسند اعراض از آنچه انسان را از خدا باز میدارد. یا تخلیه شکم. کار کردن شکم و خالی شدن آن. یا تخلیه هوا. خالی کردن محیطی را از هوای. یا تلمبه تخلیه هوا. وسیله ای که در آزمایشگاهها و در صنعت برای خالی کردن هوای دستگاهی یا محفظه ای بکار رود. یا تخلیه ید. دست متصرف را از ملک یا خانه کوتاه کردن خلع ید
برگزیدن
خلال شدن، سرکه شدن
خوشبو ساختن
کسی یا چیزی بعد از خود باقی گذاشتن
جدا کردن
آمیخته کردن، آمیختن
نرم و تابان گردانیدن
همیشگی نمودن در رفتارو روش
رهانیدن
بیان کردن، خلاصه کردن آن، پاک وصاف کردن
هموار کردن نرم کردن
جدا کردن، از هم باز کردن، در علوم ادبی شعری که بر وزن ناخوش و بحر ثقیل باشد
بوی خوش مالیدن، خوش بو ساختن
خلیفه گردانیدن کسی به جای خود، کسی یا چیزی بعد از خود باقی گذاشتن، واپس گذاشتن
جاوید کردن، جاودانه کردن، پاینده ساختن
خالی کردن، تهی ساختن، رها کردن، واگذاشتن
مخلوط کردن، درهم کردن، به هم آمیختن، آمیخته کردن
خلاصه کردن، ملخص کردن، مختصر کردن کلام و روشن ساختن آن
خاص کردن، اختصاص دادن، چیزی را به چیز دیگر مخصوص داشتن، ویژه کردن
فروکردن انگشتان در میان موهای ریش، برای رسیدن آب به موها، داخل کردن انگشتان دو دست در میان هم هنگام وضو گرفتن، خلال کردن دندان، چیزی از لای دندان درآوردن، ترش شدن و فاسد شدن آب انگور یا سرکه شدن آن، سرکه ساختن
سپس انداختن کسی را، واپس هشتن، باز پس گذاشتن، بازپس گذاری، جمع تخلیفات