- تخلخل
- جدا شدن اجزاء و ذرات چیزی از هم
معنی تخلخل - جستجوی لغت در جدول جو
- تخلخل
- جدا شدن اجزا و ذرات چیزی از هم، در علم فیزیک فاصله های خالی از ماده که میان ذرات یک جسم وجود دارد
- تخلخل ((تَ خَ خُ))
- جدا شدن اجزاء و ذرات جسمی از هم، خلخال به پای کردن، بزرگ شدن حجم جنس بدون آن که جسم دیگری به آن اضافه شود
- تخلخل
- Porosity
- تخلخل
- пористость
- تخلخل
- Porosität
- تخلخل
- пористість
- تخلخل
- porowatość
- تخلخل
- porosidade
- تخلخل
- porosità
- تخلخل
- porosidad
- تخلخل
- porosité
- تخلخل
- poreusheid
- تخلخل
- ความพรุน
- تخلخل
- porositas
- تخلخل
- مساميّةٌ
- تخلخل
- छिद्रता
- تخلخل
- נְקוּבוּת
- تخلخل
- gözeneklilik
- تخلخل
- unyevu
- تخلخل
- রন্ধ্রতা
- تخلخل
- مسامیت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارای سوراخ و خلل وفرج
دارای خلل و فرج، لشکر پریشان
خلال شدن، سرکه شدن
رخنه شده، رخنه دار
دارای خلخال در پا
دارای خلخال در پا
فروکردن انگشتان در میان موهای ریش، برای رسیدن آب به موها، داخل کردن انگشتان دو دست در میان هم هنگام وضو گرفتن، خلال کردن دندان، چیزی از لای دندان درآوردن، ترش شدن و فاسد شدن آب انگور یا سرکه شدن آن، سرکه ساختن
رخنه دار
جامه نازک