جمع واژۀ تخروب. (قطر المحیط). سوراخها مانند خانه های زنبوران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، سوراخ که در آن مگس انگبین نهد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (از ناظم الاطباء). بمعنی نخاریب به نون که تابجای نون آمده است. (از قطر المحیط). صاحب نشوءاللغه آرد: النخاریب و التخاریب، خروق کبیوت الزنابیر و الثقب التی یمج النحل العسل فیها. (نشوءاللغه ص 23) جمع واژۀ تخریب. ویران کردن ها: و تعبیۀ لشکرها و تخاریب بلادو شهرها بر آن شیوه پیش گیرند. (جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ تُخْروب. (قطر المحیط). سوراخها مانند خانه های زنبوران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، سوراخ که در آن مگس انگبین نهد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (از ناظم الاطباء). بمعنی نخاریب به نون که تابجای نون آمده است. (از قطر المحیط). صاحب نشوءاللغه آرد: النخاریب و التخاریب، خروق کبیوت الزنابیر و الثقب التی یمج النحل العسل فیها. (نشوءاللغه ص 23) جَمعِ واژۀ تخریب. ویران کردن ها: و تعبیۀ لشکرها و تخاریب بلادو شهرها بر آن شیوه پیش گیرند. (جهانگشای جوینی)
دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: این کلمه را بارعلی (ابن علی) در فرهنگ سریانی - عربی چ هوفمن چ کیل 1874 میلادی ج 1 شمارۀ 4242 بجای دخاریص (کاردانان) آورده است. رجوع به دزی ج 1 ص 142 و دخاریص شود
دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: این کلمه را بارعلی (ابن علی) در فرهنگ سریانی - عربی چ هوفمن چ کیل 1874 میلادی ج 1 شمارۀ 4242 بجای دخاریص (کاردانان) آورده است. رجوع به دزی ج 1 ص 142 و دخاریص شود