جدول جو
جدول جو

معنی تحکیم - جستجوی لغت در جدول جو

تحکیم
استوار کردن، کسی را در کاری یا امری حاکم گردانیدن، کسی را فرمانروا کردن و امری را به او واگذار ساختن
تصویری از تحکیم
تصویر تحکیم
فرهنگ فارسی عمید
تحکیم(اِ تِ)
حاکم گردانیدن کسی را در مال خویش. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، حاکم گردانیدن کسی را در کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حاکم گردانیدن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) ، تحکیم در امری، فرمان دادن تا در آن حکم کند. (قطر المحیط) (اقرب الموارد) : حکموا فلاناً، اذا جعلوه حکماً. (اقرب الموارد). حکم کردن کسی را در خصومتی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حکم قرار دادن کسی را در میان دو خصم. (فرهنگ نظام).
- تحکیم الحروریه، قول گروه حروریه یعنی گروهی که بر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام خروج کرده و گفتند لاحکم الا للّه. (ناظم الاطباء). و این در مورد حکم شدن عمرو عاص از جانب شامیان و ابوموسی الاشعری از سوی عراقیان بود پس از جنگ صفین، در مورد خلاف بین علی علیه السلام و معاویه.
، در تداول، مرادف احکام. استوار ساختن: تحکیم روابط دوستانه، بازداشتن کسی را از آنچه میخواست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بازداشتن کسی را از فساد و آنچه میخواست. (از قطر المحیط) ، اصلاح کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تحکیم
حاکم گردانیدن
تصویری از تحکیم
تصویر تحکیم
فرهنگ لغت هوشیار
تحکیم((تَ))
کسی را حاکم یا داور کردن، در فارسی به معنای استوار کردن
تصویری از تحکیم
تصویر تحکیم
فرهنگ فارسی معین
تحکیم
استحکام، استقرار، استواری، برقراری، تثبیت، تقویت
متضاد: تضعیف
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحریم
تصویر تحریم
حرام کردن، حرام گردانیدن چیزی یا کاری، منع کردن، شصت و ششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، متحّرم، لم تحرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحشیم
تصویر تحشیم
به خشم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحکیک
تصویر تحکیک
نیک خاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلیم
تصویر تحلیم
بردباری نمودن، به حلم منسوب کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزکیم
تصویر تزکیم
پنهانداشت کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحطیم
تصویر تحطیم
شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحجیم
تصویر تحجیم
تیز نگریستن، بسوی کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
حرام کردن، نا جایز قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
((تَ))
حرام کردن، ناروا شمردن، قطع یا محدود کردن مناسبات تجارتی و سیاسی به عنوان اقدام تنبیهی توسط یک یا چند دولت علیه کشوری که قوانین بین المللی را نقض کرده است، تحریم اقتصادی، تحریم سیاسی، تحریم تسلیحاتی و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
جلوگیری، بازداشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
Sanction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(FR) sanction
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
การคว่ำบาตร
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(TR) yaptırım
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
제재
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
制裁
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
סנקציה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
दंड
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(ID) sanksi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(SW) adhabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(DE) Sanktion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(NL) sanctie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(ES) sanción
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(IT) sanzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(PT) sanção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
制裁
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(PL) sankcja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
санкція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
санкция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
শাস্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی