جدول جو
جدول جو

معنی تحمال - جستجوی لغت در جدول جو

تحمال
(اِ تِ)
برداشتن بار را و بر خود گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : تحمّل الحماله تحمﱡلاً و تحمّالاً. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به تحمل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احمال
تصویر احمال
غراب، کلاغ سیاه، خودخواه، کلاغ، زاغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
کاری به زور بر عهدۀ کسی گذاشتن، پیغام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احمال
تصویر احمال
بارها، جنین ها، جمع واژۀ حمل، حمل ها، جمع واژۀ حمل، حمل ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحامل
تصویر تحامل
با مشقت و سختی امری را بر عهده گرفتن، کینه در دل گرفتن، بیش از طاقت کسی کاری بر او تحمیل کردن
فرهنگ فارسی عمید
جمع حمل، بارهای شکم بارهای درخت بارها، جمع حمل، بره ها برگان بار یاری: یاری دادن کسی در برداشتن بار بسیار زایی، جمع حمل بارهای شکم بارهای درخت،جمع حمل بارهای سرو پشت، جمع حمل بره ها برگان. یاری دادن کسی را به برداشتن بار یاری دادن دربار بر نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحامل
تصویر تحامل
کینه در دل گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
بار برنهادن، برآوردن نیاز خویشتن از کسی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمال
تصویر احمال
((اِ))
به کسی در برداشتن بار یاری رساندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احمال
تصویر احمال
((اَ))
جمع حمل، بارهای شکم، بارهای درخت، جمع حمل، بره ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
((تَ))
بار کردن، کاری را به زور به عهده کسی گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحامل
تصویر تحامل
((تَ مُ))
رنج کار سختی را پذیرفتن، بیش از توان کسی از او کار کشیدن، مشقت، رنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
فرضٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
Imposition, Infliction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
infliger, imposition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
причинение , навязывание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
גרימה , הַטָּלָה
دیکشنری فارسی به عبری
تحمیل
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
تحمیل , تھوپنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
আঘাত , চাপিয়ে দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
mateso, kulazimisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
zarar verme, dayatma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
가해 , 강요
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
加害 , 押し付け
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
penderitaan, pemaksaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
पीड़ा , थोपना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
Zufügung, Zumutung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
การทำให้เจ็บปวด , การบังคับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
toebrenging, oplegging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
infligir, imposición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
infliggere, imposizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
infligir, imposição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
zadawanie, narzucenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
завдання , нав’язування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
施加 , 强加
دیکشنری فارسی به چینی