- تحفر
- شرم داشتن
معنی تحفر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
واپسگرایی
بیزاری، کینه
اریبش (اریب محرف) برگشتن میل کردن بگردیدن، برگشت میل، جمع تحرفات
آزاد گردیدن
پرهیز کردن
بر آماسیدن، فرو ریختن، سرازیر شدن به نشیب آمدن نشیبیدن فرو ریختن، فرو دویدن، سرازیر شدن بنشیب آمدن، فرو ریزی، جمع تحدرات
سفت شدن و سخت گردیدن، جمود
احتکار کردن، افسوس خوردن
مهربانی، بزرگداشت، شادی نمایی
هدیه، ارمغان
زدوده شدن، زینت گرفتن
خودداری کردن
حاضر شدن
افسوس خوردن، حسرت خوردن
سرگشته شدن
شرمداشت، زینهاری گشتن به زینهار رفتن بدرهه خواستن (بدرهه بدرقه)، نگهبان شدن، نگاهبانی
به سفر رفتن
دنبال روی بر ناک نهادن (حنا)
در خاک غلتیدن
نگاهداشتن حرمت کسی
نفرت و انزجار و رنجش
چرکین
بسیار شدن، نگه داشتن حرمت کسی
خود را حفظ کردن، خودداری کردن، هوشیار و بیدار بودن و پرهیز کردن، خود را نگه داشتن، خویشتن داری
حاضر شدن، آماده شدن، حضور یافتن
حسرت داشتن، افسوس خوردن، دریغ خوردن
بسیار شدن اهل مجلس، پر شدن مجلس از مردم
حیران شدن، سرگشته شدن، سرگردانی، سرگشتگی، در تصوف از مراحل سلوک که عارف در آن مرحله خود را سرگشتۀ جمال و جلال الهی می بیند
احتکار کردن، انبار کردن جنسی به قصد گران فروختن
بیزاری جستن، نفرت و کراهت داشتن، بیزار بودن، رمیدن
هدیه، پیشکش، هر چیز کمیاب و گران بها، سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رهاورد، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه
رهاورد، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه