جدول جو
جدول جو

معنی تحظرب - جستجوی لغت در جدول جو

تحظرب
(اِ حَ)
پر گردیدن مشک، پر شدن مرد از دشمنی یا طعام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحارب
تصویر تحارب
با هم جنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
احتراب. (زوزنی). محاربه. با یکدیگر جنگ کردن. (منتهی الارب) (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، آتش جنگ را برافروختن. (اقرب الموارد). جنگ را برپای ساختن. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَ رَ)
سخت تافته. مرد استوارخلقت، مرد نیکخوی. (منتهی الارب) ، مرد تنگ حوصله. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحارب
تصویر تحارب
احتراب، محاربه، با یکدیگر جنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحارب
تصویر تحارب
((تَ رُ))
با هم جنگیدن
فرهنگ فارسی معین