جدول جو
جدول جو

معنی تجه - جستجوی لغت در جدول جو

تجه
(اِ تِ)
روی فرا کاری کردن. (تاج المصادر بیهقی). متوجه شدن چیزی را. (منتهی الارب). لغتی است در اتجاه. (قطر المحیط). رجوع به اتجاه شود
لغت نامه دهخدا
تجه
دماغه، پیش رفتگی خشکی در دریا، محلی از رودخانه که عبور.، تیشه، جوانه، سربرگ نورسته و کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تجهیز
تصویر تجهیز
مجهز کردن، آماده کردن اسباب کاری مانند ساز و برگ لشکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجهیل
تصویر تجهیل
کسی را نادان شمردن، به نادانی منسوب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجهز
تصویر تجهز
آماده گشتن، آماده شدن برای سفر یا برای کاری، مهیا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجهم
تصویر تجهم
رو ترش کردن، اخم، چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد، عبوس، سخت رویی، ترش رویی، تندرویی، عبس
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
روی ترش کردن. (تاج المصادر بیهقی). ناخوش آمدن. (زوزنی). ترشرویی کردن با کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ناخوش کردن و ترشرویی کردن با کسی. (آنندراج) : تجهمه و تجهم له ، استقبله بوجه کریه. (قطر المحیط) (اقرب الموارد) : الدهر یتجهم الکرام، به آرزوی خود نرسیدن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ساختن. (تاج المصادر بیهقی). آماده شدن کار را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). آماده شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج)، ساخته شدن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آماده شدن مسافر به سفر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) : ثم تجهز الناس بعد ذلک الی هذا الجبل (جبل الفضه) فلم یعرفوه. (اخبار الصین و الهند ص 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجهیل
تصویر تجهیل
کسی را نادان شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجهیزات
تصویر تجهیزات
وسائل کار و کارزار، جهاز
فرهنگ لغت هوشیار
بسیجیدن باغ خرمک را جامه افکندند و نزل ساختند و استقبال را بسیجیدند، آمادن
فرهنگ لغت هوشیار
ساز کردنظماده کردنبسیج ساختن بسیجیدن (جهاز عروسلشکر مسافر و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
بسیج دانش آن خوبتر ز بهر بسیج - که بدانی که می ندانی هیچ (سنایی) راهرو را بسیج ره شرط است - ناقه راندن ز بیمگه شرط است (نظامی) ساختن آراستن آماده کردن (جهاز عروس لشکر مسافر و غیره)، بسیج کردن (لشکرها) بسیجیدن (سپاهیان)،جمع تجهیزات یاتجهیز عساکر. بسیج کردن لشکرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجهم
تصویر تجهم
ترشروئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجهز
تصویر تجهز
ساختن، آماده شدن کار را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجهز
تصویر تجهز
((تَ جَ هُّ))
آماده شدن، مهیا گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجهیل
تصویر تجهیل
((تَ))
نادان شمردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجهیز
تصویر تجهیز
((تَ))
آراستن، آماده کردن، آماده کردن لشکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجهیزات
تصویر تجهیزات
آمادگی ها، آگاهی ها، ساز و برگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجهیز
تصویر تجهیز
ساز و برگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
Arm, Equip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
armer, équiper
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
armar, equipar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
सुसज्जित करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
mempersenjatai, melengkapi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
ติดอาวุธ , เตรียมอุปกรณ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
bewapenen, uitrusten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
вооружать , оснащать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
armare, equipaggiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
armar, equipar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
武装 , 装备
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
uzbroić, wyposażać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
озброювати , оснащувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
bewaffnen, ausstatten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
חָמַשׁ , לצייד
دیکشنری فارسی به عبری