جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تجهز

تجهز

تجهز
ساختن. (تاج المصادر بیهقی). آماده شدن کار را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). آماده شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج)، ساخته شدن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آماده شدن مسافر به سفر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) : ثم تجهز الناس بعد ذلک الی هذا الجبل (جبل الفضه) فلم یعرفوه. (اخبار الصین و الهند ص 5)
لغت نامه دهخدا

تجهیز

تجهیز
بسیج دانش آن خوبتر ز بهر بسیج - که بدانی که می ندانی هیچ (سنایی) راهرو را بسیج ره شرط است - ناقه راندن ز بیمگه شرط است (نظامی) ساختن آراستن آماده کردن (جهاز عروس لشکر مسافر و غیره)، بسیج کردن (لشکرها) بسیجیدن (سپاهیان)،جمع تجهیزات یاتجهیز عساکر. بسیج کردن لشکرها
فرهنگ لغت هوشیار

تجهیز

تجهیز
مجهز کردن، آماده کردن اسباب کاری مانندِ ساز و برگ لشکر
تجهیز
فرهنگ فارسی عمید