جدول جو
جدول جو

معنی تجهیز

تجهیز((تَ))
آراستن، آماده کردن، آماده کردن لشکر
تصویری از تجهیز
تصویر تجهیز
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تجهیز

تجهیز

تجهیز
بسیج دانش آن خوبتر ز بهر بسیج - که بدانی که می ندانی هیچ (سنایی) راهرو را بسیج ره شرط است - ناقه راندن ز بیمگه شرط است (نظامی) ساختن آراستن آماده کردن (جهاز عروس لشکر مسافر و غیره)، بسیج کردن (لشکرها) بسیجیدن (سپاهیان)،جمع تجهیزات یاتجهیز عساکر. بسیج کردن لشکرها
فرهنگ لغت هوشیار

تجهیز

تجهیز
مجهز کردن، آماده کردن اسباب کاری مانندِ ساز و برگ لشکر
تجهیز
فرهنگ فارسی عمید

تجهیز

تجهیز
دوانیدن اسب را بروی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ساختن جهاز عروس و لشکر و مرده و مسافر و غازی و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از غیاث اللغات) (از فرهنگ نظام) : و لما جَهزَهُم بجهازِهِم قال َ ائتونی باَخ لکم من ابیکم. (قرآن 59/12)
لغت نامه دهخدا