بر روی درافتادن و هلاک شدن. (تاج المصادر بیهقی). هلاک شدن و بر روی درافتادن و خوار گردیدن و الفعل من فتح و سمع یعنی اذا خاطبت قلت: ’تعست’ کفتح. و اذا حکیت قلت: ’تعس’ کسمع. و گویندتعسه اﷲ، یعنی هلاک گرداند او را خدا. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
بر روی درافتادن و هلاک شدن. (تاج المصادر بیهقی). هلاک شدن و بر روی درافتادن و خوار گردیدن و الفعل من فتح و سمع یعنی اذا خاطبت قلت: ’تعست’ کفتح. و اذا حکیت قلت: ’تعس’ کسمع. و گویندتعسه اﷲ، یعنی هلاک گرداند او را خدا. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
بدی و دوری و نگون ساری و هلاکی، یقال: تعساً له. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بدی و بدبختی و نحوست. (دزی ج 1 ص 147). تعساً له، یعنی هلاک گرداند خداوند او را و این مفعول مطلق است و عامل آن محذوف. (از اقرب الموارد). تعساً له، هلاکی باد بر او. (دهار)
بدی و دوری و نگون ساری و هلاکی، یقال: تعساً له. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بدی و بدبختی و نحوست. (دزی ج 1 ص 147). تعساً له، یعنی هلاک گرداند خداوند او را و این مفعول مطلق است و عامل آن محذوف. (از اقرب الموارد). تعساً له، هلاکی باد بر او. (دهار)
خبر جستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خبر خواستن. (ترجمان عادل بن علی). خبر پرسیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). خبر جستن و بیشتر دربدی باشد و در حدیث است: لاتحسسوا و لاتجسسوا، یعنی بگیرید آنچه را آشکار است و واگذارید آنچه را پوشیده است خداوند عز و جل جستجو میکند و از باطن کار... و گفته اند تجسس جستن است برای جز خود و تحسس جستن است برای خود... (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : تجسس در بواطن امور، بحث کردن در آنها. (اقرب الموارد). جستجو کردن. (غیاث اللغات) (فرهنگ نظام) (آنندراج). جستجو و تفحص و تفتیس و پژوهش. (ناظم الاطباء) : از بیم تجسس رقیبان سازنده ز دور چون غریبان. نظامی. شخصی را به تجسس ایشان برگماشتند. (گلستان). از حال ایلک خان و برادرش طغانخان تجسس و تفحص فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 331)
خبر جستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خبر خواستن. (ترجمان عادل بن علی). خبر پرسیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). خبر جستن و بیشتر دربدی باشد و در حدیث است: لاتحسسوا و لاتجسسوا، یعنی بگیرید آنچه را آشکار است و واگذارید آنچه را پوشیده است خداوند عز و جل جستجو میکند و از باطن کار... و گفته اند تجسس جستن است برای جز خود و تحسس جستن است برای خود... (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : تجسس در بواطن امور، بحث کردن در آنها. (اقرب الموارد). جستجو کردن. (غیاث اللغات) (فرهنگ نظام) (آنندراج). جستجو و تفحص و تفتیس و پژوهش. (ناظم الاطباء) : از بیم تجسس رقیبان سازنده ز دور چون غریبان. نظامی. شخصی را به تجسس ایشان برگماشتند. (گلستان). از حال ایلک خان و برادرش طغانخان تجسس و تفحص فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 331)
رسن در میان بستن در وقت بچاه فروشدن. (تاج المصادر بیهقی). برمیان بستن رسن جعار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برمیان بستن بچاه رونده جعار را تا در چاه نیفتد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بر میان بستن رسن جعار را و جعار رسنی که آب کش یک سر آن بمیخ استوار کرده، دیگر آن رابر میان خود بندد وقت فرو شدن در چاه. (آنندراج)
رسن در میان بستن در وقت بچاه فروشدن. (تاج المصادر بیهقی). برمیان بستن رسن جعار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برمیان بستن بچاه رونده جِعار را تا در چاه نیفتد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بر میان بستن رسن جعار را و جِعار رسنی که آب کش یک سر آن بمیخ استوار کرده، دیگر آن رابر میان خود بندد وقت فرو شدن در چاه. (آنندراج)
از پی چیزی فروشدن. (تاج المصادر بیهقی). درپی کاری شدن و پیروی نمودن کسی را بر کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیجویی و تعقیب کار کسی. (از اقرب الموارد) ، پی هم باریدن باران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بند کردن و بازداشتن و یعدی بالباء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بازداشتن و بتأخیر انداختن قوم را. (از اقرب الموارد) ، در آخر شب برآمدن و رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در ساعتی ازشب یا به هنگام سحر بیرون رفتن. (از اقرب الموارد) ، درنگ نمودن و بازایستادن، سرزنش نمودن کسی را، تکبر کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سپس انداختن کاری را و یقال: تعجسه عرق سوء، ای قصر به عن المکارم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
از پی چیزی فروشدن. (تاج المصادر بیهقی). درپی کاری شدن و پیروی نمودن کسی را بر کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیجویی و تعقیب کار کسی. (از اقرب الموارد) ، پی هم باریدن باران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بند کردن و بازداشتن و یعدی بالباء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بازداشتن و بتأخیر انداختن قوم را. (از اقرب الموارد) ، در آخر شب برآمدن و رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در ساعتی ازشب یا به هنگام سحر بیرون رفتن. (از اقرب الموارد) ، درنگ نمودن و بازایستادن، سرزنش نمودن کسی را، تکبر کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سپس انداختن کاری را و یقال: تعجسه ُ عرق سوء، ای قصر به عن المکارم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
نعت است از تعس. (منتهی الارب). هلاک شونده. (اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء) ، بر روی درافتنده. (اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء) ، فرودآمده از منزلش. (قطر المحیط) ، دورشونده. (قطر المحیط). رجوع به تعس شود
نعت است از تعس. (منتهی الارب). هلاک شونده. (اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء) ، بر روی درافتنده. (اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء) ، فرودآمده از منزلش. (قطر المحیط) ، دورشونده. (قطر المحیط). رجوع به تعس شود