- تجریر
- نیک کشیدن بسیار کشیدن
معنی تجریر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگارش، نوشتن
آهنجش
نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، مرغوله مرغولش زبانزد خنیا مرغوله شود صدا زتحریراتش - زان رو ره گوش پیچ پیچ افتاده است (ظهوری) پیچیدگی آواز نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، سره کدرن پاکیزه کردن تهذیب (کتب پیشینیان)، نقش خط برکشیدن،جمع تحریرات، غلت دادن آواز، پیچیدگی در آواز کشش، غلت آواز، از حشو و زواید پیراسته مهذب (کتب پیشینیان) : (کتاب... تحریر نصیر الدین طوسی است) یاتحریر رقبه. آزاد کردن بنده. یا ماشین تحری. ماشینی که برای نوشتن بکار رود
خشکاندن به آفتاب، به نام کردن سرشناس کردن
شادمان کردن کسی را
به اقرار آوردن، سخن گفتن
در خطر وهلاکت افکندن
تلخاندن تلخ کردن
تکرار
تر کردن
آشاماندن هفتاندن، فرو نشاندن خشم آشامیدن چشانیدن فرو خورانیدن،جمع تجریعات
برهنه کردن، شمشیر را از غلاف کشیدن
خستن
آزمودن، اختیار و امتحان
از بیخ بریدن
سزاوار گردانیدن چیزی را
شکسته بندی
ضرب کردن عددی در خود
چیزی را در معرض هلاک قرار دادن، به خطر افکندن
جرعه جرعه نوشانیدن آب و مانند آن، فروخورانیدن
نوشتن، نوشته، در موسیقی کش دادن صوت هنگام آوازخوانی، چهچهه، آزاد ساختن بنده، آزاد کردن
بیان کردن، قرار دادن، برقرار کردن، اقرار کردن، به اقرار آوردن
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
تنهایی گزیدن، پیراستن، تجرید معانی، پوست کندن، برهنه کردن، گوشه گرفتن، تنهایی، درآوردن شمشیر از غلاف، پیرایش
تکرار، عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن، در ادبیات در فن بدیع مکرر آوردن کلمه ای به منظور تاکید یا غرض دیگر مانند این شعر
ترک کردن علایق و اغراض دنیوی و به طاعت و عبادت پرداختن، تنهایی، عاری شدن از قیود مادی