- تجرع
- هفتش (هفت جرعه)، خشم خوری جرعه جرعه نوشیدن، فرو خوردن خشم و آنچه بدان ماند، جرعه جرعه، جمع تجرعات
معنی تجرع - جستجوی لغت در جدول جو
- تجرع
- جرعه جرعه نوشیدن آب و مانند آن
- تجرع ((تَ جَ رُّ))
- جرعه جرعه نوشیدن آب یا، فرو خوردن خشم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشم فرو خورنده، هفت نوش جرعه جرعه خورنده آب و مانند آن، فرو خورنده خشم جمع متجرعین
گردهمایی
پرگویی، برش به اندازه
زره و مانند آن پوشیدن
مبادرت کردن، شتافتن
زاری کردن
شعبه شعبه شدن
پایچه شویی پاد یابگی (پادیابه وضو)
پرهیزکاری کردن
عطا کردن، بدون چشم داشت عوضی
بد خواهی بد یازی
گرسنه ماندن گرسنگی به خواست خود گرسنه بودن خود را گرسنه داشتن بقصد
فراهم آمدن
سخت حریص شدن
آشاماندن هفتاندن، فرو نشاندن خشم آشامیدن چشانیدن فرو خورانیدن،جمع تجریعات
جرئت و دلیری
آشکار گشت آشکار گشتن
دلیر کردن و دلیر شدن
تمام شدن سال
سخن گفتن، تکلم
برهنه شدن
آزمایش
جرات کردن و دلیر شدن
جمع شدن، گرد آمدن، فراهم آمدن
زاری کردن، خواری و فروتنی کردن
مجرد بودن، ازدواج نکردن، تنهایی، در تصوف دوری گزیدن از علایق دنیوی، برهنگی
خود را گرسنه داشتن، گرسنگی کشیدن
شتافتن، مبادرت کردن، شتاب کردن در امری
جرعه جرعه نوشانیدن آب و مانند آن، فروخورانیدن
جرئت کردن، دلیری کردن، گستاخی، سرپیچی، نافرمانی
نیکویی کردن محض رضای خدا، کاری برای ثواب انجام دادن