- تجرس
- سخن گفتن، تکلم
معنی تجرس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سخن گوینده
جست و جو
پاسداشت در پناه شدن، پاس داشتن، پاسداری
فریفتن بر زنان زنبارگی زندوستی
فراست بردن، دانستن بعلامت و نشان، دریافت به زیرکی
مرد با سپر سپر دار
شتافتن
همجنس بودن
پلیدی کردن، فحش گفتن
خبر جستن، خبر خواستن، تفتیش کردن
جرئت و دلیری
آشکار گشت آشکار گشتن
دلیر کردن و دلیر شدن
تمام شدن سال
هفتش (هفت جرعه)، خشم خوری جرعه جرعه نوشیدن، فرو خوردن خشم و آنچه بدان ماند، جرعه جرعه، جمع تجرعات
برهنه شدن
آزمایش
جرات کردن و دلیر شدن
خرامیدن
جستجو کردن در امری یا چیزی
جرعه جرعه نوشیدن آب و مانند آن
مجرد بودن، ازدواج نکردن، تنهایی، در تصوف دوری گزیدن از علایق دنیوی، برهنگی
نظر انداختن و خیره شدن به چیزی برای فهم آن، مطلبی یا امری را به زیرکی از روی نشانه و علامت فهمیدن، به فراست دریافتن
جرئت کردن، دلیری کردن، گستاخی، سرپیچی، نافرمانی
خود را نگهداری کردن، خود را از چیزی نگاه داشتن، پرهیز کردن
روباه، خرس، میمون دم دراز