- تجدیع
- زندانی کردن بنداندن، اندام بری بریدن لب گوش یا بینی
معنی تجدیع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از سر گیری، دوباره
فریفتن گول زدن
جدا جدا کردن، درد سر رسانیدن، درد سر دادن
تر کردن و تر نهادن در آب و جز آن
نو آور خواندن نو آور دانستن
فراهم آوردن، نیک جمع کردن
آشاماندن هفتاندن، فرو نشاندن خشم آشامیدن چشانیدن فرو خورانیدن،جمع تجریعات
بر زمین زدن کسی را بر زمین زدن
ناسپاسی اندک شمری خدا داده را
سزاوار گردانیدن چیزی را
نو کردن از سر گرفتن نو گری نو کردن از سر گرفتن از نو ساختن، نو سازی از سر گیری، جمع تجدیدات. یا تجدید چاپ (طبع)، از نو چاپ کردن (کتابی یا رساله ای)، یا تجدید نظر. در امری یا نوشته ای دوباره نظر کردنظنرا مورد بررسی مجدد قرار دادن
متغیر گردیدن سرین کسی از لاغری
باعث زحمت و دردسر شدن، مزاحم شدن، دردسر دادن
جرعه جرعه نوشانیدن آب و مانند آن، فروخورانیدن
وداع گفتن، وداع کردن، بدرود گفتن، بدرود گفتن به مسافر، سپردن و گذاشتن چیزی در جایی یا نزد کسی که به همان حال باقی بماند
نو کردن، تازه کردن، از سر گرفتن امری یا کاری، از نو آغاز کردن،
درسی که در آن نمرۀ قبولی کسب نشده است، تکرار
تجدید مطلع: در علوم ادبی آوردن مطلع دیگر در یک قصیده به واسطۀ ناتمام ماندن مقصود و مطلب یا تنگی قافیه
تجدید فراش کردن: دوباره زن گرفتن
درسی که در آن نمرۀ قبولی کسب نشده است، تکرار
تجدید مطلع: در علوم ادبی آوردن مطلع دیگر در یک قصیده به واسطۀ ناتمام ماندن مقصود و مطلب یا تنگی قافیه
تجدید فراش کردن: دوباره زن گرفتن
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
نو کردن، از سر گرفتن، نوسازی، از سرگیری، خاطره به یاد آوردن آن، فراش دوباره زن گرفتن، نظر بررسی مجدد، قوا سر و سامان دادن تجهیزات و افراد
Aggregation
Replenishment
агрегация
пополнение
Aggregation
Auffüllung
агрегація
відновлення
agregacja
uzupełnienie
agregação