جدول جو
جدول جو

معنی تجدید - جستجوی لغت در جدول جو

تجدید
نو کردن، تازه کردن، از سر گرفتن امری یا کاری، از نو آغاز کردن،
درسی که در آن نمرۀ قبولی کسب نشده است، تکرار
تجدید مطلع: در علوم ادبی آوردن مطلع دیگر در یک قصیده به واسطۀ ناتمام ماندن مقصود و مطلب یا تنگی قافیه
تجدید فراش کردن: دوباره زن گرفتن
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
فرهنگ فارسی عمید
تجدید
(اِ)
نو کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (زوزنی) (غیاث اللغات) (آنندراج). نو کردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تازه و جدید کردن. (فرهنگ نظام). از سر کردن. (زوزنی). از سر نو ساختن. (غیاث اللغات). عوض و تبدیل نمودن. (فرهنگ نظام). از سر نوساختگی و نوکردگی و نو و تازگی. (ناظم الاطباء). و با فعل شدن و کردن و گردیدن مستعمل است، ببریدن پستان شتر. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پستان شتر ببریدن. (آنندراج).
- تجدید بشره، پوست دادن بشره. (ناظم الاطباء). بر جای پوست فرسودۀ بدن پوست تازه ای بوجود آمدن.
- تجدید بنا، دوباره ساختن آن. بنای کهنی را با تغییراتی تازه کردن و یا بر جای آن ساختمان جدیدی بنا کردن
- تجدید شباب، بازیافتن جوانی. جوانی را از سر گرفتن. خود را جوان نشان دادن. بار دیگر به نیروی جوانی رسیدن.
- تجدید عهد، تازه کردن پیمان. عهد گذشته را مستحکم ساختن و آن را نافذ کردن: انفاذالرسل فی هذه الوقت الی قدرخان لتجدید العهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 193). چون به بست رسید بمطالعۀ اعمال و تجدید عهد احوال رعیت مشغول شد تا باری تعالی اسباب وصول بمقر عز و مکان ملک میسر گرداند. (ترجمه تاریخ یمینی چ سنگی 407).
- تجدید فراش، زن تازه گرفتن و نکاح نو کردن. (فرهنگ نظام). کنایه از بار دیگر زن گرفتن. دوباره زن کردن.
- تجدید مرض، عود مرض. (ناظم الاطباء). بازگشت بیماری.
- تجدید میثاق و منشور، تازه کردن آن: حق طاعت و ضراعت او بتیسیر امل و تقریر عمل بادا رسانید و بتجدید منشور ایالت او مثال داد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 337).
- تجدید نظر، بازاندیشیدن. دوباره تعمق کردن در کاری یاچیزی.
- تجدید وضو، تازه کردن وضو. بار دیگر وضو گرفتن:
در محضر عام آمدو تجدید وضو کرد
آنسان که بود قاعده در مذهب جعفر.
قاآنی.
- تجدید هوا،هوای اطاقی یا جایی را عوض کردن.
- عید تجدید، یکدفعه در انجیل یوحنا10: 22 مذکور است و وضع تأسیس این عید برای یادگاری تقدیس هیکل و بنای مذبح بود بعد از آنکه یهودای مکابی سوریین را از آنجا اخراج نمود. امکابیان 4: 52 -59. و این مطلب در سال 164 قبل از میلاد واقع شد و مدت زمان این عید هشت روز بود لکن واجب نبود که هر مردی به اورشلیم حاضر شود و نگه داشتن این عید هم مثل سایبانها بوده از 25 کانون اول یعنی آن روزی که انطیوخس ابی فانوس در 167 قبل از میلاد هیکل را نجس و چرک نمود شروع میشد. (قاموس کتاب مقدس ص 242)
لغت نامه دهخدا
تجدید
(تَ)
معاد. در انجیل متی 19: 28 و در رسالۀ تیطس 3: 5 یاد شده است. و در خصوص تفسیر این دو آیه مباحثات بسیار اتفاق افتاده است و قصد از لفظی که در انجیل متی یافت میشود یا تولد ثانی میباشد که متابعین مسیح خواهند یافت و یا برطرف شدن جمیع مطالب و تجدید یافتن آنها است در زمان مراجعت مسیح بدین دنیا یعنی در وقتیکه آسمان و زمین نو شوند، و تفسیر آخری بصواب نزدیک تر میباشد. اما غسل تولد نو و تجدید روح القدس که در آیۀ دوم مذکور است قصد از آن فرمایشی است که مسیح به نیقودیموس فرموده: ’اگر کسی از سر نو مولود نشود ملکوت خدا را نمیتواند دید’ انجیل یوحنا 3: 3 ومسیحیان فرزندان خدا خوانده شده اند. انجیل یوحنا 1:12 و 13 و ایوب 2:29 و 5: 1 و 4 و نیز رسالۀ یعقوب 1: 18 و رسالۀ اول پطرس 1:3 و 23 وارد است که ایشان یعنی مسیحیان از خدا و یا بکلمه خدا مولود شدند واین معنی در رسالۀ دوم قرنتیان 5: 17 بخلقت جدید ودر رسالۀ رومیان 12: 2 بتازگی ذهن که همان تولد نوو تجدید روح القدس میباشد تفسیر گشته و در رسالۀ افسسیان 2:6 بقیامت از موت و در رسالۀ افسسیان 2: 1 و5 بزنده شدن با مسیح معنی شده است، لهذا تازگی آن است که شجر زندگی روحانی بمساعدت روح القدس و کلمه خدا در نفس که بواسطۀ ارتکاب گناهان مهجور گشته غرس شود تا بدان وسیله قادر بر ادراک امورات روحیه شده بطور تازه بر آنها معتقد گردد و پس از آن در ارتکاب امورات عدالت و مقاصد خیر شروع نماید. پس نفس توبه کار را ناچار است که نتایج تجدید و خوشحالی را که از معرفت الله حاصل میشود دریابد و میل و محبت او نسبت بجمیع بنی نوع بشر تازه گردد. علی الخصوص میل و محبت ورزیدن نسبت برئیس ایمان بدین جهت هر آن نفسی که بمرتبۀ تجدید نایل گردید نمیتواند میل و محبت نسبت بسایر تجدیدیافتگان بنی نوع خود ظاهر ننماید زیرا که همگی، ثانیاً به کلمه خدا مولود گردیده اند. (قاموس کتاب مقدس صص 241- 242). با رجعت در مذهب شیعه مقایسه شود
لغت نامه دهخدا
تجدید
نو کردن از سر گرفتن نو گری نو کردن از سر گرفتن از نو ساختن، نو سازی از سر گیری، جمع تجدیدات. یا تجدید چاپ (طبع)، از نو چاپ کردن (کتابی یا رساله ای)، یا تجدید نظر. در امری یا نوشته ای دوباره نظر کردنظنرا مورد بررسی مجدد قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تجدید
((تَ))
نو کردن، از سر گرفتن، نوسازی، از سرگیری، خاطره به یاد آوردن آن، فراش دوباره زن گرفتن، نظر بررسی مجدد، قوا سر و سامان دادن تجهیزات و افراد
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
فرهنگ فارسی معین
تجدید
از سر گیری، دوباره
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
فرهنگ واژه فارسی سره
تجدید
ازسرگیری، تازگی، دوبارگی، نوسازی، نوی، نو کردن، از نو ساختن، نمره حد نصاب قبولی نیاوردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تجدید
تجديدٌ
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به عربی
تجدید
Replenishment
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تجدید
replenissement
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تجدید
rifornimento
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تجدید
تجدید
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به اردو
تجدید
пополнение
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به روسی
تجدید
Auffüllung
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به آلمانی
تجدید
відновлення
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تجدید
uzupełnienie
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به لهستانی
تجدید
补充
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به چینی
تجدید
بازسازی، تمدید، تجدید
دیکشنری اردو به فارسی
تجدید
পুনঃ পূর্ণতা
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به بنگالی
تجدید
reabastecimiento
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تجدید
pengisian
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تجدید
tamamlanma
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تجدید
보충
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به کره ای
تجدید
補充
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تجدید
חִדּוּשׁ
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به عبری
تجدید
reabastecimento
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تجدید
pemenuhan
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تجدید
การเติมเต็ม
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به تایلندی
تجدید
pijnvulling
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به هلندی
تجدید
पूरण
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
منسوب بتجدید. آنکه در امتحان تجدید شده باشد. رجوع بتجدید شدن و تجدید و دیگر ترکیب های آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجدیدی
تصویر تجدیدی
آنکه در امتحان نمره کم بیاورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجدیدی
تصویر تجدیدی
منسوب به تجدید، شاگردی که از عهده امتحان چنان که باید برنیامده و باید دوباره امتحان دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
ترسانیدن، ترساندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تردید
تصویر تردید
دودلی، گمان
فرهنگ واژه فارسی سره