نو گردیده. (آنندراج). نو و تجدید شده و تازه. (ناظم الاطباء). نو گردنده: به مکان اوفضایل اسلاف و شرف اجداد متجدد گشته. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 362) ، آن که تابع رسوم و آداب جدید باشد. مقابل مرتجع. و رجوع به تجدد شود، پستان خشک و بی شیر. (ناظم الاطباء)
نو گردیده. (آنندراج). نو و تجدید شده و تازه. (ناظم الاطباء). نو گردنده: به مکان اوفضایل اسلاف و شرف اجداد متجدد گشته. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 362) ، آن که تابع رسوم و آداب جدید باشد. مقابل مرتجع. و رجوع به تجدد شود، پستان خشک و بی شیر. (ناظم الاطباء)
نو کردن از سر گرفتن نو گری نو کردن از سر گرفتن از نو ساختن، نو سازی از سر گیری، جمع تجدیدات. یا تجدید چاپ (طبع)، از نو چاپ کردن (کتابی یا رساله ای)، یا تجدید نظر. در امری یا نوشته ای دوباره نظر کردنظنرا مورد بررسی مجدد قرار دادن
نو کردن از سر گرفتن نو گری نو کردن از سر گرفتن از نو ساختن، نو سازی از سر گیری، جمع تجدیدات. یا تجدید چاپ (طبع)، از نو چاپ کردن (کتابی یا رساله ای)، یا تجدید نظر. در امری یا نوشته ای دوباره نظر کردنظنرا مورد بررسی مجدد قرار دادن