- تثمیر
- بار آورد بسیار کردن ببار آوردن، بار آوردن: (در تثمیر مال باید کوشید)
معنی تثمیر - جستجوی لغت در جدول جو
- تثمیر
- به ثمر رسانیدن، زیاد کردن مال و بهره گرفتن از آن
- تثمیر ((تَ))
- به ثمر رسانیدن، سود دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازسازی
مایه زنی
سرخ کردن، خر خواندن، پاره پاره بریدن سرخ کردن
پوشانیدن چیزی، مخمر شدن
هلاک کردن
دامن بالا زدن
نای زدن
تنک کردن شیر آبکی کردن شیر، میخکوب کردن
بخل کردن و منع نمودن
اسپ پروری
مرمت کردن شکسته را، آباد کردن، قابل سکنی کردن جا و منزل
تند خویی در خشم افکندن
میری دادن، چیراندن، تیز کردن، نشان کردن امیری دادن امیر کردن بامارت گماردن، امیری
بحث کردن از علم قرآن
قیمت چیزی را معین کردن
تر کردن
پهن کردن
حبس کردن
خشکاندن میوه خشکاندن گوشت خشکاندن خشک کردن گوشت پاره پاره، خشک کردن خرما
سرخ کردن، سرخ رنگ کردن
قیمت گذاری، عمل قیمت گذار
هلاک کردن، تباه ساختن، نابود کردن
خمیر کردن، سرشتن، مایه زدن به خمیر، رسیدن شراب، در علم شیمی فعل و انفعال شیمیایی که در آن باسیل ها و باکتری ها مواد قندی را به الکل و انیدریدکربنیک تبدیل می کنند. در اثر تخمیر ترکیب شیمیایی ماده و طعم و بو و شکل آن تغییر می یابد
تخمیر شیری: در علم شیمی تخمیری که ترش شدن شیر در اثر تولید اسید لکتیک از لاکتوز شیر صورت می گیرد
تخمیر الکلی: در علم شیمی تخمیری که از تولید الکل و گازکربنیک از قندهای ساده مانند گلوکز صورت می گیرد
تخمیر سرکه ای: در علم شیمی تخمیری که از تبدیل الکل اتیلیک به سرکه به واسطۀ تاثیر باکتری مخصوص صورت می گیرد
تخمیر شیری: در علم شیمی تخمیری که ترش شدن شیر در اثر تولید اسید لکتیک از لاکتوز شیر صورت می گیرد
تخمیر الکلی: در علم شیمی تخمیری که از تولید الکل و گازکربنیک از قندهای ساده مانند گلوکز صورت می گیرد
تخمیر سرکه ای: در علم شیمی تخمیری که از تبدیل الکل اتیلیک به سرکه به واسطۀ تاثیر باکتری مخصوص صورت می گیرد
دامن بالا زدن، به شتاب و به سرعت گذشتن، ارادۀ کاری کردن، آمادۀ کاری شدن و چابکی کردن، قصد مکانی کردن
آباد کردن، مرمت کردن خرابی خانه، قابل سکنی کردن جا و منزل، زندگی دراز کردن