معنی تتمیر - فرهنگ فارسی معین
معنی تتمیر
- تتمیر((تَ))
- خشک کردن گوشت پاره پاره، خشک کردن خرما
تصویر تتمیر
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تتمیر
تتمیر
- تتمیر
- خشکاندن میوه خشکاندن گوشت خشکاندن خشک کردن گوشت پاره پاره، خشک کردن خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تتمیر
- تتمیر
- بحد خرما رسیدن رطب. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خشک کردن خرما. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خشک کردن چیزی. (از قطر المحیط) ، خشک کردن گوشت. (تاج المصادر بیهقی). گوشت را پاره پاره کرده خشک گردانیدن. (منتهی الارب) (قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا