جدول جو
جدول جو

معنی تثبیت - جستجوی لغت در جدول جو

تثبیت
بر جای بداشتن، ثابت داشتن، برقرار داشتن
تصویری از تثبیت
تصویر تثبیت
فرهنگ لغت هوشیار
تثبیت
ثابت کردن، پابرجا ساختن، برقرار گردانیدن، پایدار کردن
تصویری از تثبیت
تصویر تثبیت
فرهنگ فارسی عمید
تثبیت
((تَ))
پابرجا کردن، آهستگی کردن
تصویری از تثبیت
تصویر تثبیت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تربیت
تصویر تربیت
پرورش، فرهیختن
فرهنگ واژه فارسی سره
پروردن پروراندن، آداب و اخلاق را بکسی آموختن، پرورش یا تربیت بدنی. پرورش بدن بوسیله انواع ورزش. یا تعلیم و تربیت. آموزش و پرورش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبیت
تصویر تنبیت
نشاندن گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
سه بنی سه خوانی باور ترسایی درباره پدر پسر و جان اشویی (روح القدس)، سه بخشی، سه شویی، سه پهلویی (پهلو بر ضلع) سه بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثبیه
تصویر تثبیه
گرد آوردن، مدح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثبیط
تصویر تثبیط
درنگی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثبیر
تصویر تثبیر
حبس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربیت
تصویر تربیت
پروردن، پروراندن، پرورش دادن، ادب و اخلاق به کسی یاد دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تربیت
تصویر تربیت
((تَ یَ))
پروردن، ادب و اخلاق را به کسی آموختن، بدنی سازمانی که برنامه ریزی و اجرای امور ورزشی را بر عهده دارد، معلم مرکزی که دانشجویان را برای تدریس در مدارس یا دانشگاه ها آموزش می دهد، دانش سرا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تثبیط
تصویر تثبیط
((تَ))
توقف کردن، درنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسبیت
تصویر تسبیت
((تَ))
سبب ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثبیت
تصویر ثبیت
دلاور پابر جا، توسن اسپ تیز رو
فرهنگ لغت هوشیار
ایستایی ایستا ماندن، درنگیدن پا برجا بودن، آهستگی کردن درنگ کردن، پایداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبیت
تصویر تبیت
باز داشتن کسی را از حاجت او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثبت
تصویر تثبت
درنگ، تامل، پابرجا بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تثبت
تصویر تثبت
پابرجا بودن، آهستگی کردن، درنگ کردن، پایداری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تثبیت کردن
تصویر تثبیت کردن
استوار کردن پا برجا کردن: (مقام خود را تثبیت کرد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتثبیت کردن
تصویر تتثبیت کردن
پا بر جا کردن ایستا گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوب تثبیت شده
تصویر خوب تثبیت شده
Wellestablished
دیکشنری فارسی به انگلیسی
хорошо установленный
دیکشنری فارسی به روسی
добре встановлений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
จัดตั้งได้ดี
دیکشنری فارسی به تایلندی