جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تثبیت

تثبیت

تثبیت
ثابت کردن، پابرجا ساختن، برقرار گردانیدن، پایدار کردن
تثبیت
فرهنگ فارسی عمید

تثبیت

تثبیت
بر جای بداشتن. (تاج المصادر بیهقی). بر جای داشتن. (ترجمان عادل بن علی) (مجمل اللغه). ثابت گردانیدن و برجای داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برقرار داشتن و ثابت گردیدن. (آنندراج). چیزی را ثابت قرار دادن. (از قطر المحیط) : عهدنامه نبشتم بدین تثبیت و قاعده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 132) ، نیک شناختن چیزی را. (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا

تثبیت

تثبیت
اثبات، استقرار، استواری، برقراری، تحکیم، ثابت سازی، استوار داشتن، برقرار کردن، برجای داشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

تربیت

تربیت
پروردن پروراندن، آداب و اخلاق را بکسی آموختن، پرورش یا تربیت بدنی. پرورش بدن بوسیله انواع ورزش. یا تعلیم و تربیت. آموزش و پرورش
فرهنگ لغت هوشیار

تثلیت

تثلیت
سه بنی سه خوانی باور ترسایی درباره پدر پسر و جان اشویی (روح القدس)، سه بخشی، سه شویی، سه پهلویی (پهلو بر ضلع) سه بری
فرهنگ لغت هوشیار