- تثبت
- ایستایی ایستا ماندن، درنگیدن پا برجا بودن، آهستگی کردن درنگ کردن، پایداری
معنی تثبت - جستجوی لغت در جدول جو
- تثبت
- درنگ، تامل، پابرجا بودن
- تثبت
- پابرجا بودن، آهستگی کردن، درنگ کردن، پایداری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خاک، مزار
درنگیدن
دست کشیدن از گناه باز گشتن بطریق حقپشیمان شدن از گناه، بازگشت از گناه پشیمانی. یا توبه نصوح. توبه راست توبه ای که باز رجوع نکند برآنچه از آن توبه کرده باشند
برافروختگی اخگر
بر جای بداشتن، ثابت داشتن، برقرار داشتن
در بر گرفتن در دامن گرفتن
باز ایستادن
ثابت کننده، برقراردارنده
خاک، کنایه از گور، قبر، مقبره، مزار، آرامگاه
ثابت کردن، پابرجا ساختن، برقرار گردانیدن، پایدار کردن
مقابل منفی، نشان دهندۀ وجود چیزی، نشان دهندۀ قبولی، حاکی از پذیرفتن یا پسندیدن چیزی
خوب، سودمند، خوشایند
ویژگی عددی که از صفر بزرگ تر باشد، در ریاضیات عددی که دارای نشانۀ + باشد
ثبت شده، نوشته شده
خوب، سودمند، خوشایند
ویژگی عددی که از صفر بزرگ تر باشد، در ریاضیات عددی که دارای نشانۀ + باشد
ثبت شده، نوشته شده
ثابت کرده شده، ثبت شده، مخالف منفی
((مُ بَ))
فرهنگ فارسی معین
ثبت شده، استوار شده، برقرار، ثابت شده، مدلل، دارای جنبه موافقت و پذیرش، خوشایند و خوب، ویژگی کمیتی بزرگ تر از صفر (ریاضی)
Affirmative, Positive
afirmativo, positivo
bejahend, positiv
twierdzący, pozytywny
утвердительный , положительный
ствердний , позитивний
bevestigend, positief
afirmativo, positivo
affirmatif, positif
affermativo, positivo
सकारात्मक , सकारात्मक
ইতিবাচক , ইতিবাচক