جدول جو
جدول جو

معنی تثاقف - جستجوی لغت در جدول جو

تثاقف(اِ)
خصومت کردن و غلبه کردن بر یکدیگر در حذاقت. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تثاقل
تصویر تثاقل
سنگین شدن، سنگینی، کنایه از تنبلی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
دو گروه با هم به جنگ ایستادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بایستادن دو گروه در جنگ و جز آن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گرانی کردن. (زوزنی) (ترجمان عادل بن علی). گرانی خاطر. (غیاث اللغات) (آنندراج). کاهلی کردن و پس ماندن از آن و خویشتن را گران ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : تثاقل عنه ثقل و تباطاء. (قطر المحیط). گرانی نمودن. (از اقرب الموارد) ، چیزی را با سنگینی لگدمال کردن. (از اقرب الموارد) ، بددلی کردن قوم در جنگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرانی کردن قوم هنگام یاری خواستن از ایشان. (از قطر المحیط) ، گرانبار شدن. (غیاث اللغات).
لغت نامه دهخدا
(مُ قِ)
زیرک و هوشمند و دست آموز در کار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، دانشمند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
نعت فاعلی از ثقف
لغت نامه دهخدا
تصویری از تواقف
تصویر تواقف
روبروی هم ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثاقل
تصویر تثاقل
گرانی کردن، گرانی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثاقل
تصویر تثاقل
((تَ قُ))
سنگین شدن، سنگینی
فرهنگ فارسی معین