جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تثاقل

تثاقل

تثاقل
گرانی کردن. (زوزنی) (ترجمان عادل بن علی). گرانی خاطر. (غیاث اللغات) (آنندراج). کاهلی کردن و پس ماندن از آن و خویشتن را گران ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : تثاقل عنه ثقل و تباطاء. (قطر المحیط). گرانی نمودن. (از اقرب الموارد) ، چیزی را با سنگینی لگدمال کردن. (از اقرب الموارد) ، بددلی کردن قوم در جنگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرانی کردن قوم هنگام یاری خواستن از ایشان. (از قطر المحیط) ، گرانبار شدن. (غیاث اللغات).
لغت نامه دهخدا

تعاقل

تعاقل
خردمندی نمودن بی خردمندی. (زوزنی) (از اقرب الموارد). خردمندی نمودن بی خرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دیت را میان همدیگر قسمت نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تثاقف

تثاقف
خصومت کردن و غلبه کردن بر یکدیگر در حذاقت. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا

تماقل

تماقل
همدیگر را به آب فروبردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تناقل

تناقل
مر یکدیگر را نقل کردن خبر وبیان نمودن. (ناظم الاطباء). نقل کردن حدیث بعضی از بعض دیگر، و تنازع کردن در آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

متثاقل

متثاقل
کاهلی کننده و پس ماننده و خویشتن را گران سازنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). سنگین و گران و ثقیل و سست و کاهل. (ناظم الاطباء) ، بددلی کننده در جنگ. (آنندراج) (از منتهی الارب). بددل و ترسو در جنگ. (ناظم الاطباء) ، جذب شونده به جانب زمین، کسی که رشک می برد بر ساختن چیزی و وامی ماند از آن. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تثاقل شود
لغت نامه دهخدا