- تتمیم
- تمام کردن
معنی تتمیم - جستجوی لغت در جدول جو
- تتمیم
- تمام کردن، به پایان رسانیدن، کامل کردن
- تتمیم ((تَ))
- به پایان رساندن، تمام کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آهنگ، گزیر، گزیرش، آهنگ کردن، آهنگ داشتن
بازسازی
اصلاح کردن، مرمت کردن
نکوهش کردن
بویاندن بو کردن بوییدن
خالص کردن و استوار کردن
عمومیت دادن، عام نمودن، عمامع بسر بستن
آهنگ کردن، قصد کردن آهنگیدن آهنگ کردن (آهنگ قصد)
به عشق بنده کردن
خشکاندن میوه خشکاندن گوشت خشکاندن خشک کردن گوشت پاره پاره، خشک کردن خرما
بوییدن، بو کردن، شمیدن، شم
مرمت کردن، اصلاح کردن خلل یا خرابی چیزی
شامل همه گردانیدن، همگانی کردن، عمومیت دادن
عزم و اراده کردن به کاری، با عزم راسخ درصدد اجرای امری برآمدن
Determination, Resolution
решение
Resolution, Bestimmung
рішення , рішучість
decyzja, determinacja
决心 , 决定
resolução, determinação
risoluzione, determinazione
resolución, determinación
résolution, détermination
besluit, vastberadenheid
การตัดสินใจ , การตัดสินใจ
keputusan, penentuan