آن که گردن ستیخ کند و سر بلند کند در رفتار. (آنندراج). کسی که در رفتار گردن را ستیخ و سر را بلند نگاه می دارد از تکبر و تبختر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تتالع شود
آن که گردن ستیخ کند و سر بلند کند در رفتار. (آنندراج). کسی که در رفتار گردن را ستیخ و سر را بلند نگاه می دارد از تکبر و تبختر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تتالع شود
سوگند شکستن میان یکدیگر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد) ، یله و رها کردن زن و شوی یکدیگر را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد). جدایی کردن زن و شوی از هم بر مالی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به خلع شود
سوگند شکستن میان یکدیگر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد) ، یله و رها کردن زن و شوی یکدیگر را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد). جدایی کردن زن و شوی از هم بر مالی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به خلع شود
اقدام کردن در امری برخلاف مردم. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، بر روی درافتادن و تمادی و سرعت نمودن در شر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بر روی درافتادن در بدی و سرعت نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ستیهیدن در چیزی. (از قطر المحیط). ستیهیدن و خودرایی نمودن، ایستاده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : تتایع للقیام، استقل له . (قطر المحیط) ، جنبانیدن شتر کتفهای خود را در رفتن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پیاپی درفتادن، ازدحام نمودن، خویشتن را سست انداختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گذشتن باد بر برگ. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ناوانیدن باد سر گیاه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
اقدام کردن در امری برخلاف مردم. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، بر روی درافتادن و تمادی و سرعت نمودن در شر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بر روی درافتادن در بدی و سرعت نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ستیهیدن در چیزی. (از قطر المحیط). ستیهیدن و خودرایی نمودن، ایستاده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : تتایع للقیام، استقل له ُ. (قطر المحیط) ، جنبانیدن شتر کتفهای خود را در رفتن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پیاپی درفتادن، ازدحام نمودن، خویشتن را سست انداختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گذشتن باد بر برگ. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ناوانیدن باد سر گیاه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
در پی یکدیگر شدن امور. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آمدن سواران پی در پی. (از ناظم الاطباء) : جأت الخیل تتالیاً، ای متتابعه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
در پی یکدیگر شدن امور. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آمدن سواران پی در پی. (از ناظم الاطباء) : جأت الخیل تتالیاً، ای متتابعه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
دهی جزء دهستان قشلات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان است که در سی و هشت هزارگزی جنوب باختری قیدارو بیست و شش هزارگزی راه عمومی واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 54 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار ومحصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان قشلات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان است که در سی و هشت هزارگزی جنوب باختری قیدارو بیست و شش هزارگزی راه عمومی واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 54 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار ومحصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)