ریچالی است که از گوزمغز و سیر و ماست و شبت سازند و خورند. (انجمن آرای ناصری) (از فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ریچالی است که از مغز گوز و سیر و ماست کنند ترش باشد. (فرهنگ اسدی) (اوبهی). بتلوب. (برهان قاطع). نوع حلوائی است که با عسل و شیر ومغز گردو درست کنند. (از فرهنگ شعوری) : بسنده نکردم به بتکوب خویش بر آن شدم کز منش سیر بیش. خجسته سرخسی. بکنی و بخسم خورد وز آن شود مست و خراب زاب تتماجی که باشد سرد و بی بتکوب و سیر. سوزنی. بر دشمن در او شد روز تیره و زغم لوزینه در مذاقش بتکوب می نماید. شمس فخری، از پی درآمدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
ریچالی است که از گوزمغز و سیر و ماست و شبت سازند و خورند. (انجمن آرای ناصری) (از فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ریچالی است که از مغز گوز و سیر و ماست کنند ترش باشد. (فرهنگ اسدی) (اوبهی). بتلوب. (برهان قاطع). نوع حلوائی است که با عسل و شیر ومغز گردو درست کنند. (از فرهنگ شعوری) : بسنده نکردم به بتکوب خویش بر آن شدم کز منش سیر بیش. خجسته سرخسی. بکنی و بخسم خورد وز آن شود مست و خراب زاب تتماجی که باشد سرد و بی بتکوب و سیر. سوزنی. بر دشمن در او شد روز تیره و زغم لوزینه در مذاقش بتکوب می نماید. شمس فخری، از پی درآمدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
بلغت اهل بربر دوایی است که آن را فرفیون خوانند، گزندگی جانوران را نافع است، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، مأخوذ از بربری، فرفیون، (ناظم الاطباء)، رجوع به تاکوت و فرفیون و فربیون شود
بلغت اهل بربر دوایی است که آن را فرفیون خوانند، گزندگی جانوران را نافع است، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، مأخوذ از بربری، فرفیون، (ناظم الاطباء)، رجوع به تاکوت و فرفیون و فربیون شود
مهلکه. (قطر المحیط) (منتهی الارب). مهلکه وبیابان خطرناک. (ناظم الاطباء) ، آنچه که منطوی بود بر آن دنده ها مانند سینه، قلب. (از قطر المحیط) آنچه که منطوی باشد بر آن اضلاع. (منتهی الارب). آنچه که اضلاع بر آن محتوی باشد. (ناظم الاطباء)
مهلکه. (قطر المحیط) (منتهی الارب). مهلکه وبیابان خطرناک. (ناظم الاطباء) ، آنچه که منطوی بود بر آن دنده ها مانند سینه، قلب. (از قطر المحیط) آنچه که منطوی باشد بر آن اضلاع. (منتهی الارب). آنچه که اضلاع بر آن محتوی باشد. (ناظم الاطباء)