معنی تبکوب تبکوب (تَ) ریچالی است که ازگوز مغز، و سیر و ماست کنند، ترش باشد: بسنده نکردم به تبکوب خویش بر آن شدم کز منش سیر بیش. خجستۀ سرخسی. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 25) لغت نامه دهخدا