جدول جو
جدول جو

معنی تبنن - جستجوی لغت در جدول جو

تبنن
(اِ)
ثابت ماندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبنگ
تصویر تبنگ
طبق چوبی که در آن میوه یا چیز دیگر بریزند، در موسیقی تنبک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفنن
تصویر تفنن
به بازی و کارهای گوناگون سرگرم شدن، گونه گونه شدن، گوناگون شدن، کاری یا هنری را به طرزهای گوناگون انجام دادن
فرهنگ فارسی عمید
ماده ای که از برخی گیاهان گرفته می شود و در طب برای معالجۀ بعضی بیماری ها و در صنعت برای رنگرزی به کار می رود، جوهر مازو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبند
تصویر تبند
مکر، حیله، محیل، مکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبنی
تصویر تبنی
به فرزندی پذیرفتن، فرزندخواندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسنن
تصویر تسنن
قبول سنت و طریقه کردن، پیرو سنت بودن، نام عمومی مذاهب عمدۀ اسلامی که پیروانشان خود را پیرو سنت پیامبر اسلام و خلفای راشدین می دانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحنن
تصویر تحنن
مهربانی کردن، رحمت آوردن، به طرب آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبنک
تصویر تبنک
قالبی که زرگر یا ریخته گر فلز گداخته را در آن می ریزد، برای مثال تبنک را چو کژ نهی بی شک / ریخته کژ برآید از تبنک (عنصری - ۳۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
مأخوذ از فرانسه (تان = بلوط، مازو) جوهر مخصوصی است که از گیاهان مختلف گرفته میشود. ’کلمه تانن یا جوهر مازو اصطلاح کلی است که برای مشخص کردن و نامیدن اجسامی که مبدأشان گیاهان مختلف بوده و تمام آنها دارای فنل و ’پیروگالل’ و ’پیرکاتشین’ و ’فلوروگلوسین’ است، بکار میرود.
...تانن بمقدارزیاد در اجسام گیاهی از قبیل پوست و زخمها و برگها و بعضی میوه ها یافت میگردد. امروزه چندین نوع تانن میشناسیم که در نتیجۀ تقطیر خشک بعضی از آنها ’پیروگالل’ و یا ’پیروکاتشین’ و یا ’فنل’ و ’فلوروگلوسین’ بدست می آید. اجسام اولی در مجاورت املاح آهن سیاه رنگ و سایر اجسام برنگ سبز تیره مبدل میشود. بطور کلی تمام تانن ها دارای یک خاصیت فیزیولوژیکی و درمانی میباشند. خواص فیزیولوژیکی، خواص موضعی، محلول رقیق تانن با مواد ژلاتینی و موسین رسوب میدهد، در مجاورت پوست و مخاط و زخمها قابض بوده و دارای خاصیت خون بند میباشد. محلول غلیظ آن مخاط را تحریک نموده و منجر به خراش و التهاب و ورم آن میگردد. از دیر زمانی خواص ضدعفونی و منعقدکننده تانن را در صنایع چرمسازی و دباغی بکار برده اند. تانن با محلولهای الکالوئیدی و بازهای غیرآلی به استثنای پطاس و سود و آمونیاک رسوب میدهد و بدین جهت آن را بعنوان تریاق مسمومیت های مختلف تجویز مینمایند. موقعی که تانن با مواد سفیده ای رسوب میدهد ترکیب واقعی درست نمیشود و از طرفی جسم حاصل بزودی حل میگردد. در مجاورت مقدار زیادی مواد سفیده ای و ژلاتینی حل میشود. در مجاورت محلولهای قلیائی و بعضی اسیدها و تحت تأثیر مقدار زیادی تانن رسوب از بین میرود. برای این که رسوب (مجموع آلبومین و تانن) تشکیل بشود بایستی این دو جسم بحالت محلول و بمقدارمعین در مجاورت یکدیگر قرار گیرد. اگر تناسب مقدار آلبومین و تانن تغییر نماید، رسوب حاصله حل شده و جذب میگردد. همچنین رسوباتی که تانن با الکالوئیدها و قلیاها میدهد مانند ترکیب (آلبومین - تانن) حل شده وجذب میگردد. در داخل دهان، تانن دارای طعم مرکب میباشد و به اندازه ای دهان را خشک میکند که عمل بلع به اشکال انجام میگیرد. در معده اگر مقدار تانن کم باشداشتها را زیاد میکند (مانند شراب قرمز) و اگر مقدارش زیاد بشود، قابض بوده و مانع عمل گوارش میگردد، و اگر مقدار آن از حد معمولی تجاوز کند، موجب تحریک و خراش مخاط گوارش خواهد شد. در روده ها تانن قابض است و تولید یبوست میکند و اگر بخواهند یبوست ظاهر نشود باید بطریق مخصوصی آن را بکار برند، زیرا تانن در مجاورت اسید و فرمانهای معدی ترکیباتی میدهد که غیرمؤثر بوده و خواص منعقدکننده خود را از دست میدهد و در روده ها نیز در مجاورت ترشحات و عصیر قلیائی روده، تانن بحالت تاننات قلیائی غیرمؤثر درمی آید. مقدار یبوست آور را بشکل محلول رقیق بحیوان میخورانند. ممکن است بجای تانن ترکیبات آن را از قبیل تانالیین و تانیژن تجویز نمود. این دو ترکیب در مجاورت عصیر معدی مقاومت نموده و در محیط قلیائی روده تجزیه شده و اسیدتانیک مؤثر تولید میکند. بطور کلی تأثیر گیاه های تانن دار از اسیدتانیک داروئی زیادتر بوده و خواص ضداسهال آنها نیز قوی تر باشد، بعلت این که تانن ها با ترکیبات کولوئیدال گیاه مخلوط شده و عصیر گوارشی در روی آنها تأثیری ندارد و اسیدتانیک از روده های کوچک بطور آزاد خارج میشود. اگر تانن را بمقدار بسیار زیادی تجویز کنند موجب یبوست خیلی سخت و مقاومت کننده و یا ’کونستیپاسیون اوپینیاتر’ میگردد. محلول (تانن آلبومین) در مجاورت معده و روده جذب میشود، همچنین تاننات های قلیائی نیز جذب میگردند. بنابراین تانن به کمک قلیاهای روده بحالت تاننات و آلبومین درآمده و داخل جریان خون میشود. سابقاً تصور میکردند که این اجسام قابلیت انعقاد خون را زیادنموده و دارای خاصیت قابض و خون بند میباشند و در ریه و کلیه موجب انعقاد خون میگردند، ولی امروزه ثابت شده است که اجسام نامبرده بهیچوجه دارای چنین خاصیتی نمیباشند. با وجود آنچه ذکر شد بعضی از متخصصین معتقدند که در داخل بافتها بعضی اسیدهای مخصوصی که نتیجۀ عمل تغذیه میباشند در روی تاننات دالبومین و تاننات قلیائی تأثیر نموده و اسیدتانیک حاصله دارای خواص خون بند و قابض میشود ولی بعدها ثابت شد که تصور چنین فرض محال است بدلیل این که بعد از داخل کردن تانن در بدن معلوم میشود که بهیچوجه اجسامی که دارای خواص قابض باشد و بتواند آلبومین را منعقد کند در خون و یا بافتها و یا ادرار یافت نمیگردد. ممکن است بعد ازآن که تانن جذب بدن شد تبدیل به ’گالات’ بشود و میدانیم که این جسم بهیچوجه دارای خواص قابض نمیباشد در این صورت گالات حاصله در داخل بافتها سوخته و بمقدار کم با ادرار دفع میشود. بالاخره باید دانست که تانن از جملۀ اجسامی است که بدن انسان و حیوانات به آن عادت داروئی پیدا میکند، زیرا یومیه مقداری تانن بوسیلۀ مواد غذائی مختلف داخل بدن میشود بنابراین جسمی است که در اغلب مواد غذائی و خوراکی یافت شده و برای بدن ضرری ندارد:
تانن معمولی: اسید تانیک. تانن معمولی داروئی عصاره ای است که از تأثیر مخلوط اتر و الکل اشباع شده از آب در روی مازویا بدست می آید. مازو یک نوع زائدۀ مرضی یا گیاهی است که در اثر گزش حشره در روی برگ درخت بلوط ظاهر میگردد. تانن بشکل گردسبک و بی شکل زردرنگ با طعمی گس و تلخ یافت میشود. در آب و گلیسیرین و الکل حل شده و در اتر خالص غیرمحلول میباشد. آبگونۀ آن در مجاورت هوا و نور فاسد شده و در نتیجه به اسیدگالیک و اسیدئلاژیک و گلوکز تجزیه میگردد. بالاخره در محیط قلیائی اکسیژن هوا را جذب میکند. ترکیبات شیمیائی تانن دارویی کاملاً شناخته نشده است ولی میتوان تصور کردکه از نوع گلوکوزید (اسیدگالیک و اسیدئلاژیک و گلوکز) بوده و مهمترین این گلوکوزیدها ’پانتاگالو گلوکوز’ میباشد.
خواص فیزیولوژیکی: تانن نمونۀ کامل و مشخص اجسام قابض تانن دار میباشد. خاصیت قابض تانن در روی پوست سالم یعنی پوستی که اثر جراحت و خراش در روی آن نباشد ظاهر نمیگردد ولی در روی پوست بدون اپی درم و مخصوصاً در روی مخاط اثر آن بیشترظاهر میگردد. محلولهای رقیق آن قابض و خون بند و کمی ضدعفونی بوده و در داخل روده ها دارای خاصیت ضداسهال میباشد. محلول های غلیظ آن موجب خراش و تحریک مخاط گوارش شده و در نتیجه موجب اسهال و استفراغ میشود در عین حال برای مخاط گوارش نیز کمی محرق میباشد. اثر تحریق و یا اثر داغی که تحت تأثیر تانن حاصل شده همیشه سطحی میباشد.
موارد استعمال: در خارج تانن را بعنوان داروی موضعی قابض در ترک دست ها و پاها که در اثر سرماخوردگی ظاهر شده باشدو در ترک نوک پستان و شکافهای مقعد و برای درمان التهاب مزمن مخاط بینی و لثه ها و فرج و مهبل و مجرای ادرار و برای درمان اگزمای مرطوب و بعنوان داروی خون بند موضعی و در نزف الدمهای سطحی و شعری که مستقیماً در دسترس باشد و بعنوان داروی قابض در زخمهای دیفتری شکل بکار میبرند. در داخل تانن را برای علاج بعضی اسهالهای مزمن و بعضی اشکال اسهالهای خونی و خون رویهای معدی و معوی و نزف الدمهای داخلی که مستقیماً در دسترس نباشد در پیدایش خون در ادرار و سل ریوی انسان و اسهال سخت گوساله و بعنوان تریاق مؤثر مسمومیت های الکالوئیدی و بخصوص تسمم املاح سرب و آنتی موان و ئه متیک و املاح فلزی تجویز میکنند. در موقع مسمومیت الکالوئیدی بعد از تجویز تانن و ظاهر شدن اثر دارو بهتر است محتوی معده را خالی کنند.
موارد منعشده: در التهاب حاد و دردناک مخاط و مخصوصاً در ورم حاد رودۀ اسب منع شده است.
اشکال داروئی: در خارج تانن را بشکل گرد و یا توأم با سایر گردهای ضدعفونی یا جاذب و خون بند و بشکل پوماد، یک درسی و محلول و شیاف و میکستور بکار می برند. آبگونۀ نیم الی یک درصد آن را برای مخاط چشم و مهبل و برای زخمها محلول 1-5 درصد و محلول گلیسیرین دار 5-10 درصد آن را برای زخمهای دیفتری شکل، و در داخل اسیدتانیک را بشکل گرد - یا الکتوئر و یا محلول خیلی رقیق و حب تجویز میکنند.
مقدار از راه دهان
گرم
اسب و گاو
3- 5 گرم
گوسفند و خوک
2- 5 گرم
سگ و گربه
0/10- 0/15 گرم
انسان
0/50- 2 گرم
ناسازگاری: تانن بائه متیک، املاح سرب، املاح جیوه، صمغها، مواد سفیده ای، الکالوئیدها، کلرات دو پطاس، (خطر انفجار) ناسازگاری تولید میکند. (از درمان شناسی و فارماکودینامی عطایی ج 1 صص 473-477). رجوع به گیاه شناسی حبیب اﷲ ثابتی صص 121-122. رجوع به اسید (اسیدتانیک...) شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
طبشن. طبس. صاحب تاریخ بیهق در ذیل طبس آرد: و این تبشن است بحکم چشمۀآب گرم که آنجا باشد آن را این نام نهاده اند و طبشن می نوشته اند وقتی عاملی غریب افتاده است، این نام بتصحیف برین ربع افتاده و در آن ربع دیه طبشن باشد. (تاریخ بیهق چ بهمنیار صص 35- 36). رجوع به طبس شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کسی را در زیر آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). کسی را در زیر خود گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تبطن، نزدیکی کردن با جاریه، و لمس کردن او و مالیدن شکم خود را بشکم وی. (از قطر المحیط) : تبطنت الجاریه، انداختم خود را بر روی آن کنیزک. (ناظم الاطباء) ، گردیدن در چراگاه. (تاج المصادر بیهقی). در چراگاه گردیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : تبطن الکلأً، گردید در چراگاه. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) ، دانستن حقیقت کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تبطن در وادیه، داخل شدن در آن. (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بلغت زند و پازند کاهی که از گندم و جو بهم میرسد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). بلغت زند و پازند کاه گندم و جو و جز آن. (ناظم الاطباء). و به عربی تبن میگویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
وادیی است به یمامه. (معجم البلدان ج 2 ص 364)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
تنبان وپای جامه و شلوار دراز. (ناظم الاطباء). بمعنی تبان است که باء بنون مقدم شده و این جایز است. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 307 ب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نسبت دادن خود را به خاندان بزرگ. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(تُبْ با)
ج، تبابین. (منتهی الارب). ازار خرد که عورت مغلظه را پوشد. (قاموس از فرهنگ نظام) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (قطر المحیط). شلوار کشتی بان. (مهذب الاسماء). شلوار کوتاه بمقدار یک وجب. (از تاج العروس) (قطر المحیط). شلوار کوتاه فارسی، معرب تنبان است. (از اقرب الموارد). بیشتر ملاحان آنرا پوشند. (از منتهی الارب). مخصوص ملاحان و کشتی گیران است. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (تاج العروس) (از ناظم الاطباء). رجوع به تنبان و توبان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحنن
تصویر تحنن
مهربانی کردن، ترحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبطن
تصویر تبطن
کسی را به زیر گرفتن، سر در آوردن زیر و روی کاری را دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسنن
تصویر تسنن
پیرو سنت بودن، متقابل تشیع
فرهنگ لغت هوشیار
هر کارگی، سرگرمی، گونه گونگی - چند شاخگی، گوناگون شدنگونه گونه گشتن، امری را بطرق مختلف انجام دادن، ببازی ها و تفریحات گوناگون مشغول شدن، سرگرمی متنوع، جمع تفننات
فرهنگ لغت هوشیار
خشنود کردن، راضی کردن سختک (جفت) آمیزه ای سه تایی از زگال ئیدروژن و اکسیژن که در پوست شاخه های سبز به ویژه شاخه های بلوت یافت می شود و در چرمسازی به کار می رود جفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبان
تصویر تبان
پارسی تازی گشته تنبان توبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجنن
تصویر تجنن
دیوانه بازی دیوانگی نمودن دیوانگی ورزیدن، دیوانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبنگ
تصویر تبنگ
طبق چوبی بقالان و میوه فروشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبین
تصویر تبین
بجای آوردن، پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبنی
تصویر تبنی
بفرزندی پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبنی
تصویر تبنی
((تَ بَ نّ))
به فرزندی پذیرفتن، پسرخواندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفنن
تصویر تفنن
((تَ فَ نُّ))
گوناگون شدن، به سرگرمی های مختلف مشغول شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسنن
تصویر تسنن
پیرو سنت بودن، عقیده کسانی که پس از پیامبر، ابوبکر را خلیفه می دانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجنن
تصویر تجنن
((تَ جَ نُّ))
دیوانگی ورزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحنن
تصویر تحنن
((تَ حَ نُّ))
مهربانی کردن، آرزومند شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبنک
تصویر تبنک
آوازی را گویند که بلند و تند باشد، دف، دهل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبنک
تصویر تبنک
((تَ بَ))
قالبی که در آن فلز گداخته ریزند، تپنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبین
تصویر تبین
((تَ بَ یُّ))
بجای آوردن، شناختن، هویدا شدن، پیدا گشتن، پیدا کردن، آشکار کردن
فرهنگ فارسی معین