- تبعه
- تابعات و پیروان عاقبت بد، شکنجه عاقبت بد، شکنجه
معنی تبعه - جستجوی لغت در جدول جو
- تبعه
- اتباع، جمع تابع، تابع
- تبعه ((تَ بَ عِ))
- جمع تابع، پیروان، اهالی یک مملکت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث متبع جمع متبعات. مونث متبع جمع متبعات
باطل، فاسد
مرد میانه، زن میانه، چهارتا، بویدان، نامه دان
هفت، جانور درنده هفت
آبراه تنگه، آبشخوار، پایه نردبان، دهانه تالاب دهانه استخر، دهانه جوی دهانه جوی، راه آب آبراه، مجرای آب باریکی که مصنوعا برای اتصال دریا یا دو اقیانوس یا دو رود بیکدیگر حفر کرده باشند تنگه ترعه پاناما ترعه سوئز
فراخی عیش، آسایش
نه، نه نرینه نه مرد نه (9)
پیرو، همزاد پری یار مونث تابع، جنی که عاشق انسان و همراه او باشد، (منتهی الارب) و درفارسی جن و پری و فرشته همراه انسان. (ورچ دو صد تابعه فریشته داری نیز پری باز و هرچ جنی و شیطان) (رودکی)
فاسد شده، از حال برگشته، از حالی بحال بدی افتاده، خراب
عاقبت بد
کیسه برزگ، کیسه ای که مسافران و شکارچیان لوازم کار و توشه خود را در آن گذارند، کیسه ای که دارای بند است و در آن کاه و جو ریزند و بگردن چارپایان بندند تا از آن بخورند
ابله شدن، نادان شدن
پیروی و تقلید و متابعت
شوهر داری کتخدایی
باران تند، بناگاه سخن گفتن
پاره پاره شدن
تلواسگی (اضطراب برهان)
روان شدن
عاقبت بد
سیرکنک
عاقبت بد، نتیجۀ ناگوار
ضایع، فاسد، نابود، زبون، کم ارزش
هفت، شش به علاوۀ یک، عدد «۷»، در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
چکاوک خاکستری از پرندگان موشیار از پرندگان
واحدنبع چوب کمان چوب خدنگ
((تُ عِ))
فرهنگ فارسی معین
کانال، آبراه بزرگ و عمیقی که بین دو دریا برای عبور کشتی ها ساخته شود، در، دهانه حوض یا استخر
نهر بزرگ و عمیق که بین دو دریا ساخته شود که از آن با کشتی عبور کنند، تنگه، کانال، در، باب، باغچه، دهانۀ جوی یا استخر